از واقعیات عبور نکنیم



بررسی این چهار گزینه پیش رو برای انتخاب کردن را باید ضمن در نظر گرفتن اتفاقات و احوالاتی که در کشور روی می دهد انجام بدهیم. گذشته هر چهار تن را با مراجعه به ذهن خود و در جاهایی به تاریخ معاصر میتوانیم بررسی کنیم و آینده را از روی حال پیش بینی کنیم. اما نکته ای در این بین نباید نادیده گرفته شود و آن اینست که گذشته را با شرایط آن زمان بسنجیم یعنی به عبارتی برای سنجش مبنای مشترکی را وضع کنیم.
از همه اینها مهمتر نباید احساسات و آنچه که در جامعه به حرکت درآمده، رای ما را با خود ببرد و باعث بشود که در این مرحله عقل مان از احساس مان جا بماند.

من به دلایلی که در رای میدهم چون... ذکر کردم تحریمی نیستم و بنا دارم برخلاف گذشته بی تفاوتی را به نشانه یاس کنار بگذارم و اتفاقا این روزها بطور جدی بحث انتخابات را پیگیری و در نهایت تکلیف رای خودم را روشن کنم. این بحث را با دنبال کردن نتیجه مناظره ها ، اخبار ، همگرایی زنان و مقالات گوناگون از ابعاد اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی و شهروندی برای خودم به نتیجه میرسانم.

از میان گزینه ها احمدی نژاد را بمنظور صرفه جویی در وقت به عنوان گزینه ای که تکلیفش در همین چهار سالی که از سر گذراندیم و هنوز چند روزی تا پایان آن باقی است، روشن شده و صد در صد رد شده می دانم. پس صحبتی در مورد او نخواهم داشت و ترجیح میدهم حتی ذهن خود را مشغول این امر بدیهی نکنم و سر شما را هم درد نیاورم.

ابتدا نکاتی را که در طی این روزها از مقالات گوناگون و اخبار گذشته و حال در نقد دیگر کاندیداها خوانده ام را برایتان خلاصه می کنم.


آنچه منتقدین میرحسین موسوی می گویند

گذشته : موسوی در مقام نخست وزیر در مورد کشتار 67 نقشی نداشته است اما در این مقام هیچگونه اعتراضی را هم ابراز نداشته و حتی در پاسخ نامه آیت الله منتظری که خواهان اقدامی در برابر کارهای لاجوردی میشود، میگوید : " بهرحال این ها جرم شان ثابت شده و مشتی محاری و خلافکار هستند."

پاسخ امروز موسوی اینست که تفکیک قوا از ابتدای انقلاب وجود داشته و وی در قوای قضایی فاقد قدرت بوده است.

و منتقدین در برابر این پاسخ معتقدند موسوی که امروز اعلام میکند "اگر نتوانم کاری کنم، استعفا میدهم." چرا در آن دوران در مخالفت با کشتار 67 به نشانه اعتراض و اینکه کاری نمی توانست انجام بدهد استعفا نداد؟ اما درهمان دوران به دليل مسائل اقتصادي استعفا داد. از این قرار که آیت الله خمینی اقتصاد را دولتي كردن به صلاح مملكت نمی دانست و موسوي به دليل اختلاف نظر در این مورد استعفا داد. پس این خود دلیلی دیگر بر موافقت موسوی با واقعه کشتار 67 می تواند باشد.

نقد دیگر در گذشته موسوی را در عملکرد وی در تشکیل هسته تسویه ای در ورودی دانشگاهها و ادارات دولتی میدانند.

اکنون : منتقدان موسوی می گویند حمایت خاتمی که خود کاندیدای این دوره بود در حالی از موسوی اعلام شد که جبهه خود را از سوی موسوی و رهبری که نسبت به موسوی نظر مساعدی دارد تحت فشار دید. آنان بر این باورند که رهبری، احمدی نژاد را به عنوان مهره ای سوخته ای که باید برود انگاشته بنابراین موسوی را با رنگ و لعاب اصلاح طلبی و حمایت خاتمی به این صورت به میدان فرستاد تا آرای هیجانات مردم را در کارنامه جمهوری اسلامی ثبت کند. و از سویی دیگر می گویند اگر موسوی واقعا برای اصلاحات آمده چرا 4 سال پیش نیامد تا احمدی نژاد را کنار بزند؟

نکته دیگر از دید مخالفان موسوی در نقد وی ، وجود حامیانی از دو جناح میدانند. از جمله حمایت حجاریان و عسگر ( که با پدر خود در ستاد سه راه تقی آباد شهر ری در حمایت از موسوی فعالیت میکند.) به تعبیری دوستی که از حامیان کروبی است حضور ضارب و مضروب در یک جهت یعنی حمایت از موسوی، هم نکته ای خنده دار وهم ترسناک می نماید.

و یا حضور سرلشگر پاسدار غلامعلی رشید در میان حامیان موی است که هم در استمرار جنگ با عراق نقش داشته و هم در سالهای اصلاحات و زمامداری خاتمی در معاونت اطلاعات و امنیت سپاه با تشکیل تیم بازجویی و عملیاتی در اختیار داشت که مسئول سرکوب و بازداشت بسیاری از نیروهای سیاسی بود.

موسوی در این مورد که حامیانی هم از اصولگرایان و هم از اصلاح طلبان دارد به چه معناست در مناظره ای که با کروبی داشت پاسخ داد که وی اصلاح طلبی پایبند به اصول است و از حمایت همگان استقبال می کند و محدودیتی قایل نمی شود.


آنچه منتقدین مهدی کروبی می گویند

گذشته : کروبی به عنوان یکی از حامیان کشتار 67 حتی با نوشتن نامه به امام در برکناری آیت الله منتظری که از آن واقعه نارضایتی خود را اعلام نمود ، فرو گذار نکرد و مقدمات حذف و عزل وی را فراهم آورد.

مورد دیگر که منتقدین به آن استناد می کنند این است که کروبی در مصادره اموال فراریان و "افراد ضدانقلاب " بیشترین نقش را داشته است.

همچنین آنان از مخالفتهای کروبی در مجلس ششم در برابر خواسته های اصلاح طلبانه نمایندگان یاد میکنند و نمونه آنرا راکد گذاشتن لایحه اصلاح مطبوعات و فریاد زدن که اینجا مجلس شورای اسلامی است و گوش به فرمان رهبریم ، می دانند.

اکنون : کروبی را فاقد بینش دانسته و معتقدند که نظرات دیگران را بازگو می کند. قدرتی در منسجم کردن مسائل در ذهن و بیان و تحلیل و گفتگو ندارد در حالیکه اینها از ضروریات توانایی یک رئیس جمهور می باشد.

کروبی با هسته اصلاحات بی ارتباط است و در واقع برای به رخ کشیدن قدرت خود به دوست و دشمن به میدان آمده نه برای نجات میهن.

در مورد اراته برنامه های اقتصادی ضعف دارد و به پشتوانه وعده های حقوق بشری به میدان آمده که آنها هم جز وعده چیزی نیستند.


آنچه منتقدین محسن رضایی می گویند

گذشته : در بمب گذاری در آرژانتین به عنوان تروریست بین المللی تحت پیگرد پلیس بین الملل است و انتخاب او به حتم سیاست خارجی ما را بیش ار این زیر سئوال می برد.

اکنون : شانسی برای انتخاب شدن ندارد و تنها برای گرمتر کردن انتخابات به میدان فرستاده شده است.


و آنچه که من با خود می گویم

در مورد رضایی در یک کلام در مناظره با احمدی نژاد قدرت کلام و منطق وی را تحسین میکنم و بیش از این در موردش چیزی نمی گویم چون کسی که تحت پیگرد پلیس بین الملل باشد (چه به حق چه نا بحق)هرگز نمی تواند رییس جمهوری مناسب برای ایران در این بحران باشد.

در مورد کروبی و موسوی امروزشان را درنظر می گیرم. قبلا در این مورد توضیح دادم که گذشته دهه شصت افراد را با شرایط آن دوران می سنجم و علاوه براین می دانم که قرار است در انتخاباتی غیر آزاد شرکت کنم پس با واقعیات کنار می آیم و به امید فردایی بهتر از این چهارسالی که گذشت انتخاب میکنم.


من به عنوان یک فعال حقوق زنان و فردی که از رفاه نسبی برخوردار است می خواهم نیازهای جامعه را الویت بندی کنم و حتی در این میان اهداف و آرمان هایم را در برابر این الویت بندی در این انتخاب کمرنگ میکنم.اگر بخواهم از دید یک فعال حقوق زنان انتخاب کنم که طبق آنچه از مناظره میان همگرایی زنان و نمایندگان موسوی و کروبی نتیجه گرفتم اصلا رای نمی دهم.

اما رای میدهم به امید عبور از این وضعیت اقتصادی هموطنم.

در این دوران آنچه گریبان گیر اکثریت هموطنانم شده و صحنه هایی هر روز بدتراز قبل در پیش چشمانم قرار میدهد ، خم شدن کمر ایرانیان زیر فشار مالی است که همه میدانیم این وضعیت یعنی بحران سلامت روان و اخلاق و جسم . از خودکشی و خانواده کشی و دزدی و قتل گرفته تا تن فروشی و همسر فروشی و خلاصه حراج حیثیت و انسانیت و در نهایت فروپاشی خانوده و ناامنی جامعه...

بنابراین موسوی را انتخاب میکنم نه برای موج سبز به راه افتاده ، نه برای هیجان زدگی بلکه در نتیجه آنچه فکر کردم .در حالیکه نکته ای هنوز هم با اینکه انتخابم قطعی است ذهنم را درگیر خود کرده است. و آن حضور ضارب و مضروب و به عبارتی وجود تناقض در میان حامیان و همراهان وی است.

به دو نتیجه متناقض میتوان رسید ؛ یا اینکه موسوی به آن مرحله از بینش دموکراسی رسیده که از چنین فرصتی استفاده میکند و پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری قدرت مهار این نیروها را در جهت اصلاح و خدمت به ملت به کار می گیرد و یا اینکه با ضاربان همراه میشود و از مضروبین به عنوان پلکان ترقی موج سبز را به نتیجه رسانده و همه سبزها را فراموش میکند و شوق و هیجان این روزهای جوانان را به قدرت می فروشد و خون های ریخته شده، فریادهای سرزندگی و اشک های شوق و امید را بدست فراموشی می سپارد.


نگرانم برای جوانانی که اینچنین در این موج غرق شده اند و نیاید روزی که این موج به سیاهی برود. کاش با منطق به موسوی رای بدهند و احتمالات را هم در نظر داشته باشند و از انسانی با بدیها و خوبیها، فرشته نسازند که اگر به یکباره این موج فرو نشست و آنچه که خواستیم نشد این همه انرژی جوانی به پیری زودرس دچار نشود.

1 نظرات:

یاری یول گفت...

سلام سمانه جان
باهات موافقم دیگر زمان شعار های آرمانی گذشته است باید قدم های رو به جلو را همراه با واقعیت ها برداشت . برای آینده برنامه ریزی کرد
با اجازه ات لاگت رو در لیست دوستان اد کردم