افسانه ای در روابط ما

از اول هم همینطور بودم. خط کش بدست و حساس. مدام بهم تذکر داده میشد ایده آل را فراموش کن. حقیقت را ببین! برای همین همیشه سعی میکردم این خط کش را کج و کوله نگه دارم. اما بازهم نمیشد. کافی نبود برای نادیده گرفتن خیلی مسائل! “احترام به حقوق دیگران"، “دادن فرصت بیان”، “اعمال قانون”…

برای همین فکر میکنم همه اینها در واقع افسانه ای در بطن روابط ماست و این درحالیست که همیشه با پیشینه چندهزار ساله و نگاه از بالا به دیگر کشورها نه تنها در روایط معمول و یا رسمی مان، حتی در جمع های مدنی مان هم تنها ردپایی از این افسانه را می بینیم.

نمونه بارز یک کشور عقب تر خودمان، فیلیپین است که البته با این طبقه بندی موافق نیستم. خاطره ای از همین کشور دارم که فراموش نمیکنم. خاطره گرفتن حق و اجرای بی چون و چرای قانون. چند روز پیش استاد بی جهت صدایش را بلند کرد آنهم جلوی چشم بیمار! شکایت کردم. عصبانی شد و چند حرکت دیگر هم انجام داد که پیوست شکایت اولیه کردم. مثلا فردای آنروز متن شکایت نامه اول را با خودش بلند بلند تکرار میکرد بطوری که من هم بشنوم. و یا در حین عبور از راهرو رو به من گفت :"Go a head and follow your report!"

یک روز بعد به دفتر رییس دانشگاه خوانده شدم. بعد از کلی صحبت خواسته شد صرف نظر کنم. تاکید کردم :"نه. لطفا بفرستید کمیته انضباطی. یا حق با من است یا نه!" رییس دانشگاه رو به استاد گفت :"بنظرم باید عذرخواهی کنید." و همین برخورد بی طرفانه باعث شد آن استاد برای هر موردی از شکایت مو به مو عذرخواهی کند. در نهایت من به عنوان یک دانشجو رضایت به بسته شدن پرونده دادم. بعدا که صورتجلسه آمد عینا جزییات جلسه بدون تلاشی برای مخفی کردن عذرخواهی یک استاد از دانشجو  ذکر شده بود.

حالا این خاطره را کنار خاطره دست و پا زدن هایمان در فضاهای مدنی میگذارم دیوار ناامیدی روی سرم آوار میشود. فضایی که باید مجال نقد و نظر باشد اما با پرخاشگری، استهزا و بی ادبی همیشه رفع و رجوع میشود.ایراد کار هم معمولا اینجاست که همه کارشناسیم و صاحب نظر بی نقص، بدون خطا! مخالف یا متنقدمان جز افکار و ادبیات “ولایی” حرفی ندارد و کاری جز سنگ اندازی در هر آنچه ما رویا دیده ایم ندارد! فعال سیاسی مان، صاحب نظر همه حوزه هاست. خبرنگارمان همه فن حریف است و بی همتا. و معمولا همه اینها را میتوان در یک فرد پیدا کرد، دلیلی هم ندارد جز توانایی درونی و درک فوق العاده اش!

با این اوضاع وقتی همه بیشتر بدانیم، نه دلیل و نه اصلا ضرورتی برای فرصت نقد و نظر وجود دارد. و اینطور پویاییم و این پویایی را قرار است به زودی به درون جامعه به ارمغان ببریم!