نگاهی بر مناظره موسوی و احمدی نژاد


مناظره ای میان موسوی و احمدی نژاد همه را به حیرت واداشت. من بعنوان یک بیننده ایرانی برداشت و قضاوت خود را در مورد این مناظره می گویم. بعنوان نسل پس از انقلابی که به اقتضای سن ام از دوره دوم رفسنجانی به بعد را در ذهن دارم و لمس کرده ام و پیش از آن را یا شنیده و یا خوانده ام.

هیچ کس نمی تواند عدم آزادی بیان و عقیده را در دوران نخست وزیری موسوی انکار کند. نمونه ی بارز آنرا میتوان همان گزینش های ورودی دانشگاهها ذکر کرد که دست کم منی که در آن دوران کودک بودم بارها چه در گذشته و چه در حال نقل خاطرات تلخ آن فیلترهای سنگین را از زبان برخی از اطرافیانم که قربانی آن دیدگاه بسته بوده اند، شنیده ام. کسانی که با زحمت فراوان و شب نخوابی ها و درس خواندن های جدی از ورود به رشته های از جمله پزشکی ، مهندسی مکانیک و ... که پذیرفته شده بودند منع شدند. اما در این میان باید به دونکته توجه داشت؛ نخست اینکه دوران نخست وزیری موسوی در هیجان و تب و تاب تثبیت نظام نوپا بود . در دورانی که باورهای عمومی هم بسته تر از امروز بودند و شاید به تعبیری بتوان از آن دوران به عنوان سالهای آزمایش و تجربه برای شکل دادن نظام یاد کرد ، حال به هر قیمتی. دهه شصت دهه دهشتناکی بود که بر مردم تحمیل شد و شاید اگر جامعه در آنزمان به رشد اکنون رسیده بود تسلط چنان استبدادی را به عقب مینشاند. اگر نمی توانست از بین ببرد اما حداقل اینکه کمرنگش می نمود.

با این توضیح مختصر فقط می خواهم بگویم آنچه مسلم است، موسوی از گذشته بی عیب و نقصی برخوردار نیست که به آن مفتخر باشد و ما امیدوار. اما آنچه که اکنون پیش رو داریم انیست که در مقابل گزینه های دیگر خصوصا احمدی نژاد برای انتخاب ، موسوی بلحاظ توانایی در بهبود وضعیت اسفبار اقتصادی ارجحیت دارد. همه ما میدانیم که در دوران جنگ که نفت مان به ارزانی به فروش می رفت ، موسوی تورم 6 درصدی را در کارنامه خود ثبت کرد در حالیکه در کارنامه احمدی نژاد با بیشترین فروش نفت به بالاترین قیمت ممکن در این سالها با تورم حداقل 25 درصدی روبرو شدیم و این یعنی فشار مضاعف بر قاعده هرم اجتماعی که همان محرومان و مستضعفانی هستند که احمدی نژاد مدعی حمایت از آنان است!

به هرجهت ما اکنون در دهه سوم این نظام هستیم و در طول این دوران 30 ساله فرازها و نشیبهایی را از سر گذرانده ایم و البته که نشیبها بر فرازها در کفه ترازو سنگینی می کند و این همان است که موج عظیم نارضایتی در جامعه را در این سالها سبب شده و شاید (تاکید میکنم شاید) در آینده ای دور یا نزدیک به سونامی نابود کننده ای تبدیل کند.

اینها مروری بر تاریخ نه چندان دور ایرانمان است که یا در ذهن مان عمیقا جای گرفته و یا برای برخی که حافظه تاریخی( البته معاصر) شان ضعیف است ، ردی از خاطره برجای گذاشته و یا حتی بنا بر منافع و مصالح شخصی بکلی پاک شده است.

و اما اگر بخواهیم درد دلی از این چهار سال اخیر داشته باشیم، همه ما از زن و مرد و معلم و کارگر گرفته تا دانشجو و نویسنده و ناشر و خلاصه از هر قشری که باشیم فریادی از سر ناتوانی و بریدن در این مدت زیر بار فشار اقتصادی و یا خشم و غرش جان به لب رسیدن زیر فشارهای امنیتی و نظامی حاکم ، بر زبان داریم.


نمی گویم این 30 سال دردی نداشتیم. همانطور که احمدی نژاد در دفاع از خود عنوان کرد که آیا فقر، اعتیاد و همه مشکلات در این چهار سال بود؟! قطعا ، نه ؛ بلکه همه اینها در این سالها شکل گرفت . اما ما شدت این فشارها را به تناسب موقعیت مالی و اجتماعی خود در این چهار سال لمس کردیم.

ما ملت ایران نیاز به دریافت آمار ارقام راست و دروغ نداریم. ما خود عین آمار واقعی را در زندگی مان بهتر از هر تحلیلگر سیاسی و اجتماعی و آمارگیر بی انصاف و با انصاف درک کرده ایم. برای مردم فرقی ندارد که آماری که احمدی نژاد در دفاع از خود ارائه میدهد چقدر با واقعیت تفاوت دارد، چرا که این خود ملت هستند که می توانند بهتر از هر آمار دهنده ای قضاوت کنند چه دورانی اوج فشارهای اقتصادی بر آنان بوده است. بی شک ، دوره ریاست احمدی نژاد.

بناربراین میتوان از توانایی موسوی در کنترل بهتر اوضاع اقتصادی نسبت به دیگر رقبا و حتی دیگر رجال سیاسی بعنوان نقطه قوت اش یاد کرد. حتی در برابر رقیب دیگر وی ، کاندیدای اصلاح طلبی که یقینا با تمام وعده های روشنفکرانه خود که نوید تحول را میدهد اما دامنی پاک در مفاسد اقتصادی ندارد.

همین پاکی نسبی سابقه اقتصادی موسوی نسبت به قدرت مداران سیاسی این نظام باعث شد که احمدی نژاد در نقش «افشاگری» با لحن استکبار ستیز به غایبان بتازد. وقتی که قرار است با چنگ و دندان کرسی کنونی اش که در حال واگذاری می بیند را حفظ کند و روبروی مدعی نشسته که حداقل بلحاظ اقتصادی سرآمد دولتمردان محسوب میشود ، برای بهم ریختن افکار عمومی و منحرف کردن مناظره از مسیر درست یعنی مناظره با شخص روبرو، به اشرافیت خانواده رفسنجانی و فساد مالی این و آن متوسل میشود. به دوست و دشمن رحم نمی کند و از حقیقت گرفته تا دروغ سعی می کند تا در مقام «پالیزدار دوم» ظاهر شود و براین باور است که شاید بتواندبا چنین رویکردی شکست را به پیروزی نزدیک کند.

پس از مناظره مدعیان و شاکیان خصوصی برای احمدی نژاد پیدا شد که بر اعاده حیثیت خود اصرار دارند گرچه برخی از آنها به حق مفسدان اقتصادی این سالها بوده اند!

بهرحال اگر از بعد اقتصادی بنگریم ، برنده مناظره موسوی بود گرچه افشاگری با ذکر نام ، شاید عده ای را به تحسین احمدی نژاد وادارد. اما حقیقت در این جمله موسوی نهفته بود که : " شما چیزی از بنده پبدا نکرده اید، می خواهید سرنوشت من را با این اشخاص گره بزنید."

اما کاش موسوی در این مورد با واکنش به موقع در این زمینه مدعی میشد که تفاوت درآمد نفت با هزینه‌های بودجه كه بیش از 290 میلیارد دلار است، كجاست؟ از او در مورد سابقه برداشت بی حساب و کتاب 300 میلیارد تومان از شهرداری می پرسید.از هزار میلیارد تومان که با حساب سرانگشتی اشتباهی لفظی صورت گرفته!!! و اینکه چطور پول نفت را بر سر سفره های مردم آورد که مردم در این چهار سال فقیرتر شدند؟! از افزایش 300 درصدی مسکن و مواد غذایی واز مخارج سنگین سفرهای استانی جویا میشد که از کجا تامین شده و چرا حساب ذخیره ارزی به این روز افتاده است؟ و هزار و یک سئوال دیگر


اما سئوال منِ ایرانی از احمدی نژاد این است که شما که چهار سال رئيس جمهور ايران بوده اید، آيا در این مدت وقت کافی را براي رو کردن پرونده هاي فساد اقتصادي و سياسي سياستمداران و قدرتمندان ايران نداشته اید؟

آيا در اين چهار سال با داشتن چنین دل شیر! نمي توانستید با کمک وزارت اطلاعات که اتفاقاً با شما همسو بوده ، پرده از هيولاي مافياي اقتصادي بردارید؟

چهار سال سکوت و ناگهان پرده دري در جریان روبرویی با رقیب انتخاباتی خود، جز براي جلب آرا معنای دیگری دارد؟

من این حرکت را مبارزه با فساد مالی نمی پندارم بلکه دست و پا زدن برای جلب آرا در برابر رقیبی با کارنامه حداقل اقتصادی پاک تر از شما دارد، میدانم.

نکته دیگر در جریان این مناظره لحن و ادبیات بیان بود. احمدی نژاد عکس زهرا رهنورد را پیش چشمان موسوی بدست گرفت و با لحنی بسیار دون تر از شان رییس جمهور یک مملکت گفت :" بگم؟ شما این خانم را می شناید ، بگم؟..." برخی می گویند باید موسوی از احمدی نژاد سوال می کرد که چگونه او مدرک دکترایش را در حالی که همزمان استاندار استان تازه تاسیس اردبیل بود اخذ کرده است؟ اما برای من آنچه آزار دهنده بود جعل و اصل مدارک رهنورد و خاتمی و احمدی نژاد و ... نیست. ادبیات و لحن نامتعارف یک شخصیت سیاسی بود که بسیار جای تاسف دارد!


مسئله جالب توجه دیگر انکار وجود دانشجویان ستاره دار در دولت نهم از سوی احمدی نژاد بود!!!

" آقای موسوی! دلم می سوزد! اطلاعات شما از بی اطلاعی است. موضوع ستاره دار شدن دانشجویان زمان آقای معین، زمان دوست آقای موسوی که امروز حمایت می کنند از ایشان شروع شد. دستوری که زمان آقای معین بود را وزیر ما برداشت؛ متاسفم که چطور اینطور قاطع می گویید." این متن سخنان آقای احمدی نژاد درباره دانشجویان ستاره دار است."

در اعتراض به اظهارات محمود احمدی نژاد:دانشجویان محروم از تحصیل در برابر وزارت علوم تجمع کردند

پاسخ صریح دکتر معین : پدیده "دانشجویان ستاره‌دار" مختص دولت نهم است


و اما کاش از احمدی نژا در موارد دیگر هم سئوال میشد . از جمله :
از نشستن خفت بار احمدی نژاد در زیر نام جعلی خلیج ع.ر.ب.ی
از مصاحبه چهار سال پیش در مورد مشکل موی جوانان و تناسب آن با بگیر و ببندهای گشتهای ارشاد
از بزغاله خواندن روشنفکران
از جریان خرید گوجه از کوچه احمدی نژاد
از آبروریزی های اجلاس ضد نژاد پرستی در ژنو و دانشگاه کلمبیا
از دروغ پردازی هایی در مورد هاله نور ، نوجوان دانشمند اتمی ، قدرت اول جهان شدن و فروریزی امریکا و محو شدن اسرائیل، قصد آمریکایی ها در رابطه با ربودن اش در عراق، "این محموده" گفتن بچه ی دوساله اسپانیایی و دهها نمونه حیرت آور دیگر
از دستگیری رکسانا صابری توسط وزارت اطلاعاتش و هزینه سیاسی این بیخردی برای کشور
از تراول چکهایی که اینروزها سخاوتمندانه بین اصناف و دانشجوبان توزیع میشود و پخش سیب زمینی ها و عوامفریبی ها
و از همه مهمتر از دستگیری وبلاگنویسان و گسترده تر شدن دستگیری فعالان مدنی در این چهار سال

اما هنوز رای قطعی ام موسوی نیست چرا که سئوالهایی را بی جواب گذاشته است وشاید هنوز هم اعتقادی به اصلاح قانون اساسی نداشته باشد که در پست های آینده به این مهم می پردازم

0 نظرات: