او بود آیت الهــی !


آیت الله العظمی منتظری درگذشت. وقتی این خبر را روی صفحه دیدم غم دنیا بر دلم نشست. داغی اشکی که فرصت برای فروریختن میخواست و من در شرایطی نبودم که راهش را باز بگذارم ، در سینه ام نشست.


این سینه سوز درد نهان را

بعد از تو من چگونه فراموش میکنم ؟


پدر روحانی عاشق وطن، مرجع واقعی شیعیان و راهنمای حقوق بشر و انساندوستی در ایران، از حبس آزاد شد.همان نکونامی که قدرت را فدای جان انسانها نمود و هرگز در برابر بیداد و کژی ها سکوت نکرد .


آیت الله العظمی منتظری ، بی شک همان بزرگترین و والاترین مرجع دینی بود که برخی این ردا را بر قامت او برنمی تافتند و در تنهایی نشاندنش، تحقیر و سانسورش کردند و نامش را در لیست ممنوعات جای دادند. اما او سالها ایستاد و جز حق کلامی نگفت.


مدعی اند که مرد خدایند اما او بود آیت الهی، او بود نشانه مهربانی و زلالیت ذات پاک خداوندی


پایان عمرش، چه زیبا بود! خاموشی کلام سبزش نه همچون خاموشی بلکه روشنایی مسیر باهم بودن بود. شانه به شانه طی کردن راه آزادی و با هم برآوردن فریاد دل بود.با رفتنش، درد مشترک مان را فریاد زدیم، همانی که در این راه پیروزی سخت نیازمندش بودیم.


دریایی از ایرانیان سوگوار، درحالیکه پیکر پاکش را بر دوش می بردند، درس عبرتی به تاریخ دادند که هان! ای تشنگان قدرت، به خود آیید که ما هم اکنون امواج خروشان احساس و اشکیم برای آن کس که با ما بود. برای آن کس که پشت ما بود و برای آن کس که کلامش پیوندگاه تفاوت های ما بود.



« چنان با نیک و بد سر کن، که بعد از مردنت عُرفی ، مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند»


هموطنم، هم دیارم، شب یلدایت خجسته


هنوز سه روز مانده به شب یلدا
از فردا تا چند روز دسترسی به اینترنت ندارم. برای همین امشب میگویم : «هموطنم، هم دیارم، شب یلدایت خجسته »

ببین چگونه قناری ز شوق می لزرد
نترس از شب یلدا ، بهار آمدنی است


***********

چند اين شب و خاموشي؟ وقت است كه برخيزم
وين آتش خندان را با صبح برانگيزم


گر سوختنم بايد افروختنم بايد
اي عشق بزن در من كز شعله نپرهيزم


صد دشت شقايق چشم در خون دلم دارد
تا خود به كجا آخر با خاك در آميزم


چون كوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخيزد آنگاه كه برخيزم


برخيزم و بگشايم بند از دل پر آتش
وين سيل گدازان را از سينه فروريزم


چون گريه گلو گيرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افروزد در صاعقه آويزم


اي سايه ! سحرخيزان دلواپس خورشيدند
زندان شب يلدا بگشايم و بگريزم


«زندان شب یلدا» - هوشنگ ابتهاج

ما متفاوتیم ؛ آنچه دانشجو فریاد زد


روز شانزدهم آذر روزی است که صدای اعتراض دانشجويان ، رساتر ازدیگر روزهاي سال به گوش میرسد. شانزده آذر امسال با جنبش سبز شکل دیگری گرفت. در اینجور موارد علاوه بر اخبار مستند دوستان، ديدن گزارشات و شنیدن اخبار صدا و سیما را هم از دست نميدهم. انتظار ندارم که خبرها عینا و درست بازتاب داده شوند و بیشتر از روی حس کنجکاوی اینکار را انجام میدهم تا اگر سناریویی تحت عنوان گزارش پخش میشود را هم ببينم.

اخيرا گزارش های صدا و سیما طوري شده که هم آقایان و هم مخالفان را خوشحال میکند.منظورم از مخالفان، اپوزیسیون نیست چون من اپوزیسیون را نه اینی میدانم که مي نامند! جالب است که در این مورد به تفاهم رسیده اند.گاهی واقعا دلم به حال قربانیان بیگناه، این مردم رنجدیده ميسوزد. بهرحال از اینکه بگذريم نکته ای مورد توجه ام قرار گرفت. همین به اصطلاح اپوزیسیونی که مدام در حال نسخه پیچیدن هستند ، برایم جالب است که ادبیات سیاسی شان بسیار شبیه با ادبیات سیاسی برخی از حضرات مثلا خوش فکر مملکت است!

اما با تمام این ها بار دبگر نسل ما نشان داد متفاوتیم. متفاوت از آن چیزی که باید باشیم. زیر بار خواست ها نرفتیم و منطق را جستجو کردیم. آنقدر پیش رفتیم تا به اصلاح معتقد شدیم و راهمان را از کینه توزان، توطئه بینان و آرزومندان مرگ و نیستي جدا کردیم.

در روز شانزده آذر دوربین ها سوژه خود را یافتند.به اصطلاح اپوزیسيون «عقل کل» از یک طرف و سرکوبگران از طرف دیگر لذت ها بردند. واما در این میان کروبي هم طی نامه ای به ضرغامی هشدار داد.

اما با همه اینها مردم میدانند که چه میخواهند و کجای کار هستند. این سناریو ها که یا بازیگران حرفه ای و یا از همه جا بیخبران آنرا رقم میزنند و اینهمه شلوغ کاری تا اینجای کار نتوانسته مردم را از مسیري که در آن قدم گذاشته اند منحرف کند.

مراسم و اعتراضات شانزده آذر هم برپا شد. آنچه که باید شنیده میشد بار دیگر هم در میان هیاهو و جنجال آفرینی ها ، گفته شد.


حیفم آمد سخنرانی منطقی و محکم یکي از دانشجویان دانشکده هنر را اينجا نگذارم.ادبیات سياسی و صدای اعتراض دانشجوی ما ، ملت متمدن ایران این است نه به آتش کشیدن عکس و توهین و جنجال و هیاهو.


سخنرانی در دانشکده هنرهای زیبا - 16 آذر 1388


گیریم که پاک ترین و بی نظیرترین انتخابات عالم را برگزار کردید

گیریم که شما مدافع و مجری سرسخت قانون اساسی می باشید

گیریم که شما خیابان ها را به خاک و خون نکشیدید

گیریم شما قتل و غارت نکردید

گیریم شما بی گناهان را گناه کار و گناه کاران بی گناه را در بند نکردید

گیریم شما در بندنتان با در بندانتان هر آنچه خواستید نکردید

گیریم شما شکنجه نکردید
گیریم شما تجاوز نکردید

گیریم دادگاهتان داد را به تمامه اقامه کرده است

گیریم قاضی القضاتتان مظهر بارز عدالت علوی است

و احکام دادگاهتان یگانه نماد رافت اسلامی است

گیریم قبله تان کعبه ی آمال،اسلامتان اسلام ناب محمدیست و نمازتان نماز ظهر عاشوراست

و خمینی تان روح الله ترین تفسیر از همان که روزی گفت میزان رای ملت است

گیریم ما مشتی خس و خاشاک جاسوس انگلیس و آمریکا هستیم

گیریم ما آگاهانه و به عمد به منظور تاراج خون پدران و برادران شهیدمان شائبه ی تقلب در انتخابات را دامن زدیم

گیریم ما نه تنها همه ی اصول قانون اساسی را زیر پا گذاشته که کتابچه ی آن را نیز پاره کردیم

گیریم ما احمق های نادان هستیم که نفهمیدیم و ندانستیم که شورای محترم نگهبان در معذوریت بوده که سه نامزد دیگر به غیر از نامزد نور چشمی آقایان را رد صلاحیت نکرده است

گیریم که ما خائنین هستیم که به طمع درهمی و به بوی دیناری شرف و غیرت و کشور و ناموسمان را به باد حراج گرفته ایم

گیریم که پاسخ سکوت ما چیزی جز عربده های کثیف شما نیست

گیریم پاسخ رای سبز ما چیزی جز کابینه ی سیاه شما نیست

گیریم اسلام ما اسلام آمریکایی است مسجد ما مسجد ضرار است و نماز ما نماز ابن ملجم،خمینی ما نه آن خمینی ای است که گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمترنه یک کلمه بیشتر

گیریم سید ما خائن،میر ما مزدور،شیخ ما هتاک است باشه

همه ی این ها که گفتید درست و همه ی این ها که گفتید درست اما مگر نمی گویید که این خائنان وطن فروش هتاک مشتی خس وخاشاک بیش نیستید

مگر نمی گویید این اوباش رذل مال اجنبی از انگشتان دست هم فرا تر نمی روند

مگر نمی گویید این شکست خوردگان تشنه ی قدرت هیچ پایگاهی بین مردم ندارند

آفرین

اما آقایان در قاموس ایرانی شتر سواری دولا دولا نبوده و نیست

اگر ما مشتی خس و خاشاکیم که هیچ پایگاهی در بین ملت نداریم به تعبیری از این جا رانده و از آنجا مانده ایم پس این همه قشون کشی های خیابانی پس برای چیست؟ !

از دور دست ترین نقاط کشور عده ای بی خبر از همه چیز و از همه جا را به بهانه های واهی و به پاداش هایی ناچیز اجیر کردن و به جان زن و مرد و کودک و جوانان مردم انداختن برای چیست؟ !

ستون های کیهان را از اراجیف پر کردن و خطبه های نماز جمعه را با دروغ و تهمت و توهین آلوده کردن برای چیست؟ !

مراجع عظام تقلید را به برداشت های ناروا از دین محکوم کردن برای چیست؟ !

پرده های علوم انسانی را دریدن،دانشگاه ها را پادگان گردن،بسیج را از مردم ستاندن و زیر نظر حکومت بردن،سپاه را در نظر مردم عامل همه ی جنایت نشان دادن،اطلاعات را ساواک کردن، زندان ها را کشتارگاه کردن، ارکان انقلاب را تیشه زدن و انقلاب را از ریشه ساقط کردن، بزرگان نظام را تهمت ها ی واهی زدن، مقامات کشور را در بند کردن، دانشجویان را از تحصیل ساختن،کارگران را در فشار گذاشتن زنان را پرده ی حیا و عفت دریدن دختران را زدن پسران را تجاوز کردن خیابان ها را کربلا کردن مجلس را بی خاصیت کردن دولت را سر بار کردن و هزاران گاف گزاف دیگر از بالا و پایینتان بی محابا می بارد، برای چیست؟ !

ترس همه ی وجودتان را فرا گرفته

خوابتان را ربوده و راحتتان را سلب کرده است چاره ای جزفرو افتادن در منجلابی که خود به دست خود ساختید ندارید

ترسیده اید

آنقدر دروغ گفته اید ،آنقدر ریا کرده اید، آنقدر روا خورده اید، آنقدر جگر سوزانده اید، آنقدر مادر به عزا نشانده اید، آنقدر رخت سیاه فرزندان بر تن پدر پوشانده اید، آنقدر ریش ها بلند کردید ،آنقدر ریشه ها خشکانده اید، آنقدر به آرای ملت دست برده اید، آنقدر وقاحت ، قباحت ، پر رویی و بی شرمی را به انتها رسانده اید که شیر خفته ی ملت را بیدار کرده اید

چه بخواهید چه نخواهید این شیر بیدار شده هیچ ترسی هم ندارد. می غرد و سر کشی می کند

از پشت بام خانه ها گرفته تا کف خیابان ها

از روی پل ها گرفته تا ایستگاه متروها

از مدارس گرفته تا دانشگاه ها

از مساجد گرفته تا هیئت ها

از پایگاه های بسیج گرفته تا پادگان ها

این شیر بیدار شده و این شما هستید که هر دم از ندای الله اکبرش به خود می لرزید میترسید عصبانی هستید و از این عصبانیت میمیرید

این را تاریخ مصرانه شهادت می دهد

تمامی تاریخ مملو است از دیکتاتوران قدرتمندی که دماغشان در برابر خشم شیر ملت به خاک مالیده شد

باور کنید اعدام هایتان زندان هایتان تبعید هایتان در برابر آنچه هیتلر در آلمان نازی انجام داد کاریکاتوری بیش نیست

باور کنید این ژست خوف انگیزی که به خود گرفته ابد در برابر فریاد های وحشت زای چاوچسکو در رومانی کرد کاریکاتوری بیش نیست

باور کنید آنچه به ملت خود می کنید در برابر آنچه صدام با ملت خویش کرد کاریکاتوری بیش نیست

و عجب آنکه همه ی این ها را می بینید و عبرت نمی گیرید

و در پایان : بار دیگر آقایان شما را به مطالعه ی تاریخ فرا می خوانیم

مطالعه ای نه این بار سطحی و گذرا بلکه با تامل و تفکر در اعمال آنان که پیش از شما راهی را که شما امروز برگزیدید را رفته اند تا قضاوت تاریخ درموردشان را ببینید

امید که عبرت بگیرید
در مملکت چو غرش شیران فتاد و رفت

این عو عو ی سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خرهای شما نیز فرو نشیند


با تشکر از دوست گرامی، محمد حسین مظفری ؛ برای پیاده سازی متن

نگاهی بر بیانیه شماره 16 مهندس میرحسین موسوی


در این پست به بیانیه شماره 16 مهندس موسوی از جهاتی که مورد توجه ام قرار گرفت ؛ میپردازم:


در ابتدا موسوی مصداق مدعیان دین مداری را از میان آیه های قرآن، بسیار بجا و ظریف به تصویر میکشد و می نویسد:
« ان هولاء لشرذمه قلیلون، (گفتند که) اینها گروهی ناچیزند (به قول امروزی‌ها خس و خاشاکی بیش نیستند)، و انهم لنا لغائظون، و آنها ما را به خشم می‌آورند، و انا لجمیع حاذرون، و ما همگی در آماده‌باش به سر می‌بریم، فاخرجناهم من جنات و عیون، پس خداوند آنان را از باغ‌ها و چشمه‌سارها بیرون کرد، و کنوز و مقام کریم، و از گنج‌ها و از جایگاه دلپسند


و در ادامه توضیح میدهد که انکار وجود مردم و خواسته هایشان راهی نیست که به غایت برسد. اینکه اصرار شود از حرکت این ملت فقط اعتراض دانشگاه باقی مانده که آنهم با سرکوب و تهدید و اخراج دانشجویان تمام میشود اشتباهی بس بزرگ است که باید از خود بپرسند اگر چنین است پس چرا به نتیجه ای که می خواهند نمیرسند!


به اعتقاد وی آنچه که مردم را عصبانی می کند همین انکار بزرگی شان است و اینکه به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته میشود.


موسوی بار دیگر گوشزد میکند که برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است.


در بخشی دیگر از این بیانیه بر ناپایداری دولتی که برخلاف میل مردم اعلام موجودیت میکند اشاره شده است و موسوی در این باره چنین میگوید:
« این تصور که کسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به رغم گرایش‌های مردم بر آنان حکومت کند بیشتر از یک توهم نیست. حتی زمانی که یک دولت موفق می‌شود با تکیه بر نیروی سرکوب موجودیتش را حفظ ‌کند فی‌الواقع از انطباق خود با آمادگی جامعه برای تمکین در برابر زور ارتزاق کرده است، گرچه این تمکین هم تا ابد نمی‌پاید


نکته ای که در جامعه ای که در فقدان دموکراسی مسیر می پیماید، باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد، آزاد اندیشی و هم اندیشی است. چیزی که بی تعارف به سختی توانسته یا حتی هنوز نتوانسته در میان گروهها و دسته ها جای بگیرد و بوضوح در جنبش سبز مردمی دیده شد که نشان از رشد و بلوغ این ملت دارد و موسوی در این باره مینویسد
:
« در میان زیبایی‌های بسیاری که روزهای پیش از انتخابات را نورانی می‌کرد زیباترین پدیده جمع شدن مردمی از سلیقه‌های گوناگون گرداگرد هم بود. آنها برای آن که به این کار موفق شوند تفاوت‌ها و تنوع‌هایشان را کنار نمی‌گذاشتند، بلکه به رسمیت می‌شناختند. کسی لازم نمی‌دید که برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود. در آن یگانه‌شدن‌ها حظی وجود داشت که فطرت‌هایمان می‌پسندید. آن زنجیره‌های سبز انسانی که شهرهای ما را فرا گرفت نمایشی تهی از حقیقت نبود. قرار نبود بعد از آن که از پل گذشتیم به سرنوشت یکدیگر اهمیت ندهیم و جان‌‌هایمان نمی‌خواست که پس از چشیدن طعم آن یگانگی از نو پراکنده شویم. چنین چیزی بدون تردید نشانه‌ای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت است.»

موسوی در این بیانیه اعلام میکند که نباید از تحول و رشد ملت ایران هراس داشت بلکه باید این بزرگی را مبارک دانست و نشانه‌های بزرگی یک ملت را به صفاتی که از یک انسان رشید انتظار می‌رود تشبیه میکند. به اعتقاد موسوی اگر مردم علیرغم خشونت حاکمیت، اجرای قانون اساسی را اصل قرار داده به دلیل درایت و واقع بینی شان است نه اینکه خواسته شان را غیرقابل دسترس بدانند. درست مثل پدری که در دفاع از فرزندش با دوراندیشی و بدور از هیاهو از هزینه های بی دلیل جلوگیری میکند. وی با این نظر که انعطاف به نشانه وادادگی و عقب نشینی نیست جنبش را تا به امروز براساس عملکرد منطقی و مدبرانه مردم میداند.


گرچه این ایده به دفعات از سوی برخی مدعیان روشنفکری که خود و تفکرشان را ناجی ملت میدانند، مورد انتقاد قرار گرفته است اما برای ادامه و نتیجه بخشی این حرکت عظیم مردمی باید مورد توجه باشد.


در آخر این جمله را به یادگار از این بیانیه مهندس میرحسین موسوی دوباره مینویسم :

حقیقت خانه خدا همان قلب اوست که برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن

کابوس کبوتر فیلتر شد... من سانسور نمیشوم

دیروز متوجه شدم که وبلاگم فیلتر شده است!
نمیدانم کدام جمله و کدام موضوع خوشایند آقایان نبوده است. گرچه با دایره محدودی که مطلوب بشمار میرود انتظاری جز این هم نداشتم.


با اینکه حکم برآن شده که سانسور شوم اما من سانسور نمیشوم. نمیتوان از گفتن حرف دل و اندیشه به آسانی گذشت.

توهین به مقدسات ، خشونت و سرانجام تمکین ملی!


کابوس کبوتر - طرح «آشتی ملی» بمنظور «برون رفت از بحران کنونی» با اقتباس از خطبه های نماز جمعه پس از انتخاباتِ هاشمی رفسنجانی ، از سوی برخی اصولگرایان معتدل مطرح شد که پیش از هرگونه واکنش از سوی معترضان به نتیجه انتخابات ، دست رد تندرویان در راس قدرت را به سینه طراحان این راهکار زد.

نکته برجسته ای که درمیان اظهارنظرهای متناقض و متفاوت در مورد «طرح وحدت ملی» نمود یافته، وجود شکاف و چند دستگی عمیق در میان اصولگرایان است که بررسی ریشه و دلایل آن در این بحث نمی گنجد.

از واکنش های تندی که نسبت به این طرح ابراز شد میتوان اتهام «ادامه کودتای مخملی نافرجام» از سوی شریعتمداری به این طراحان که عمدتا از چهره های برجسته اصولگرایان هستند، اشاره کرد. برخی بر این باورند که این موضع گیری شریعتمداری در واقع میتواند بیانگر نگاه رهبر به این مسئله باشد.

در حالیکه رفتن بسوی آرامش و «وحدت ملی» یکی از نکات سخنان آیت الله خامنه ای به شمار میرود مدعیان ولایت مداری نه تنها برای اجابت این امر قدمی برنداشته اند بلکه راهکار وحدت ملی را مورد انتقاد قرار داده و در مواضعی تندتر خواستار محاکمه موسوی و کروبی شدند و به دشمن تراشی از پیکره نظام پرداختند.در این راستا میتوان به گفته حميد رسايی نماينده اصولگرای تهران اشاره کرد که وحدت با دشمن را غیر ممکن دانست و حتی هاشمی رفسنجانی را نیز که اینروزها بیشتر در لباس محافظه کاری ایفای نقش میکند ، به باد انتقاد گرفت. به اعتقاد وی ،هاشمی رفسنجانی زمانی که بايد سکوت می کرد حرف زد و نامه نوشت و زمانی که بايد حرف می زد، سکوت کرد.

اما میتوان بعنوان خصمانه ترین موضع در برابر این طرح به موضع صریح و منتقدانه روح الله حسینیان ، نماینده مردم تهران اشاره کرد. حسینیان با باطل شمردن طرح وحدت ملی اظهار داشت:«خوارج نيز "لا حكم الا لله" سر مي دادند كه امام علي(ع) فرمودند اين حكم حقي است كه از آن باطل برداشت مي كنند و امروز نيز كساني طرح وحدت ملي را مطرح مي كنند كه متأسفانه وحدت كشور را به هم زدند.»

وی در برابر اظهار عقیده آیت الله مهدوي کني که موضوع صلح امام حسن (ع) را براي برون رفت کشور از وضعيت فعلي مطرح کرد گفت:«صلح امام حسن(ع) به نفع امام حسن (ع) تمام نشد.» حال در میان هجمه زیادی از اظهارنظرها در این باره، کسی تا کنون در مقام پرسش از حسینیان برنیامده که آیا این گفته مصداق همان توهین به مقدسات نیست که معصومیت و اشتباه ناپذیر بودن امام دوم شیعیان را به زیر سئوال برده است ؟!

بهرحال مدعیان فصل الخظاب بودن رهبری از این مرز عبور کردند که خود میتواند قابل تامل باشد. یک احتمال اینکه طرح وحدت ملی که البته هنوز جزییات آن مشخص نشده و به عبارتی مجهول است، از همان قدم نخست مورد تایید رهبری قرار نگرفته و در واقع نظر ایشان از وحدت و آرامش همان «تمکین ملی» بوده است که برخی به درستی این اصطلاح را بکار برده اند.

این احتمال از آنجا قوت می یابد که اخیرا حداد عادل، مشاور عالی رهبر اظهار داشت:« اساسا طرحی به عنوان آشتی ملی وجود خارجی نداشته و این طرح نمی خواست کسی را مقصر معرفی کند یا سعی نماید که هر کدام از طرفین را متقاعد نماید که اندکی از مواضع خود کوتاه بیایند بلکه بر روی این مطلب تاکید داشت که تخلفات از طریق مراجع قانونی پیگیری شود و در نهایت هدف آن تشویق برای رعایت قانون در جامعه و تمکین به رای مردم بود.»

حدادعادل ،با کشیدن خط بطلان بر عناوین «وحدت» و «آشتی» اعلام کرد: «طی دو ماه گذشته دوبار با آقای هاشمی دیدار صورت گرفت و دیدگاههای خود را مطرح نمودند و ایشان نیز مطالب مثبتی را ارائه کردند و در کل این ملاقات ها نتایج مثتبی در پی داشت.»

و اما در این میان در حالیکه هنوز این بحث بین اصولگرایان دست به دست می چرخد و عقاید متفاوت و زیادی را برانگیخته هنوز واکنشی از سوی اصلاح طلبان را سبب نشده و از همه اینها مهمتر هنوز مورد قضاوت مردم قرار نگرفته است. تنها موسوی در مصاحبه ویدیویی که از ایشان منتشر شد در یک کلام تحقق آشتی ملی را منوط به پذیرش بحران و نظراکثریت مردم در سرنوشت کشور بجای منحرف و اغتشاشگر نامیدن آنها، دانست. وی اضافه کرد :«اگر پایبند باشیم به این اصل که همه ما باید به حاکمیت قانون اساسی برگردیم و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را به رسمیت بشناسیم، آن موقع است که راه حلی ساده برای برون رفت از مشکل پیدا میکنیم.»

قمـرالملـوک وزیـری ، اولیـن خواننـده زن ایـرانـی

قمرالملوک وزیری را بشناسیم

پاسخ به واکنش جناح حاکم در برابر نامه 293 چهره سیاسی، مدنی و روزنامه نگار خطاب به مراجع عظام

در روزهای پایانی هفته گذشته برخی سایت های خبری نزدیک به جناح حاکم، نامه 293 چهره سیاسی، مدنی و روزنامه نگار خطاب به مراجع عظام که در آن از وضعیت فعلی کشور انتقاد شده بود را مورد حمله قرار داده و سعی در بی اعتبار کردن آن دارند.

این سایتها با درج خبری مبنی بر اینکه "بخش قابل توجهی" از امضاهای این نامه "جعلی" بوده است، سعی در زیر سئوال بردن صداقت اصلاح طلبان دارند چرا که بهانه ای برای خدشه دار کردن این افراد و نامه منسوب به ایشان ، تحت عناوین ضد انقلاب و ضد نظام را ندارند.

واقعیت این است که بازتاب گسترده این نامه و پاسخ مراجع عظام به آن، حاکمان را برآن داشت تا دست به چنین اقدامی بزنند.
**********
من به عنوان یکی از امضا کنندگان این نامه ضمن تایید امضای خود بر واقعیت این نامه انتقادی تاکید میکنم.

سمانه موسوی

پی نوشت : تا کنون پانزده تن از امضا کننده ها در ایران احضار شده اند که بدنبال تهدیدات و فشارها از سوی نیروهای امنیتی چهار تن ازایشان مجبور به تکذیب امضای خود شده اند.

جشـن مهـــرگـان بـر هـموطنــــانـم مبــــارک



می ستاییم مهر ِدارنده ی دشت های پهناور را،
او که به همه ی سرزمین های ایرانی،
خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی می بخشد ...

«اوستا - مهریَشت»


مهرگان ، واژه مهر پیمان و دوستی معنی می‌دهد . در ایران باستان ، جشن مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت ویژه‌ای بود . دلیل آن این است كه هر دو آغاز فصل‌های سال را نوید می‌دادند .نوروز آغاز تابستان و مهرگان آغاز زمستان را به هر ماه می‌آوردند زیرا در آن زمان سال به دو فصل تقسیم شده بود . فصل اول ، تابستان بود كه از جشن نوروز شروع می‌شد و هفت ماه ادامه داشت . جشن مهرگان كه از روز مهر شروع می‌شد تا شش روز پس از آن ادامه می‌یافت و جشن شادی بر پا می‌شد . انگیزه‌ای كه به پیدایش جشن مهرگان در تاریخ ایران نسبت می‌دهند پیروزی ایرانیان بر ضحاك ستمگر ، به رهبری كاوه آهنگر است كه او را در بند آوردند و فریدون را به عنوان رهبر خود برگزیدند . این جشن در روز 10 مهر ، روزی كه نام روز و ماه یكی بود جشن گرفته می‌شد و مانند نوروز سه جنبه نجومی ( طبیعی ) ، تاریخی و دینی داشت .از نظر نجومی ، مهرگان چند روز پس از اعتدال پاییزی جشن گرفته می‌شد . ( اعتدال پاییزی اول مهر صورت می‌گیرد ) . و جشن برداشت محصولات كشاورزی است .
از نظر تاریخی ، در این روز نیروی داد و راستی به سركردگی كاوه آهنگر بر ارتش دروغ و ستمگری آژی دهاك ( ضحاك) پیروز شد و فریدون به شاهی رسید . مبارزه راستی و دروغ ، داد و ستم در ایران ریشه دینی دارد و همه جشن‌های ملی هم به گونه‌ای این مبارزه و پیروزی نهایی حق بر نا حق را نشان می‌دهد . ولی ، در تاریخ مهرگان این جنبه درخشندگی ویژه را دارد .
از نظر دینی ، در فرهنگ ایرانی مهر یا میترا به معنای فروغ خورشید و مهر و دوستی است . همچنین مهر نگهبان پیمان و هشدار دهنده به پیمان شكنان است .هم اكنون زرتشتیان در روز مهر از ماه مهر به آتشكده و نیایشگاه می‌روند . با تهیه خوراك‌های سنتی از یكدیگر پذیرایی می‌كنند و با نیایش و برنامه‌های فرهنگی مانند سخنرانی‌های ملی و آیینی سرود ، شعر و دكلمه جشن مهرگان را با شادی بر پا می‌دارند .

گزیداری از :دیدی نو از دینی كهن و از نوروز تا نوروز


چگونگی برپایی جشن مهرگان در گذشته
با نگاهی با آثار بجا مانده از بزرگان و دانشمندان و مورخانی چون فردوسی، بیرونی، اسدی توسی، کتزیاس، دوریس، استرابون، و همچنین آثار شاعرانی چون رودکی، فرخی، منوچهری دامغانی، ناصرخسرو، سعد سلمان و ... می توان به راحتی شیوه ی برگزاری جشن مهرگان در دوران پیشین را دریافت.
«کتزیاس»(Katesias) یونانی، پزشک ویژه ی اردشیر دوم هخامنشی می نویسد :
«... پادشاهان هخامنشی به هیچ گونه نباید مست شوند، مگر در روز جشن مهرگان که لباس های ارغوانی گرانبهایی می پوشند و همراه با مردم و دسته های نوازندگان و خنیاگران در باده پیمایی همگانی شرکت می جویند ...»
این تنها روز در ایران هخامنشی بوده که مردم می توانستند در حضور پادشاهان به صورت همگانی باده گساری کنند.
تاریخ نگار دیگری به نام «دوریس»(Duris) می نویسد :
«... پادشاهان در این جشن پایکوبی و دست افشانی می کردند ...»
بنا به گفته ی «استرابون»(Strabon) خشتره پاون (ساتراپ) ارمنستان، در جشن مهرگان بیست هزار کره اسب به رسم پیشکشی به دربار شاهنشاه هخامنشی گسیل می داشت.
اردشیر پاپکان (بابکان) و خسرو انوشیروان در این روز تن پوش نو به مردم می بخشیدند.
در این روز موبد موبدان خوانچه ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر، سیب، به، انار، و یک خوشه ی انگور سفید و هفت دانه مورد گذاشته بود، واج گویان (زمزمه کنان) نزد شاه می آورد. هفت مورد و هفت چیز دیگر که در خوانچه می گذاشتند، همان هفت چین
بود که جز تشریفات جشن نوروز و مهرگان به حساب می آید.
ابوریحان بیرونی می گوید :
«... گویند مهر، نام خورشید است و در چنین روزی پدیدار گشته، از این رو، نام مهرگان را به او نسبت داده اند. پادشاهان در این روز تاجی به شکل خورشید که در آن دایره ای مانند چرخ چسبیده بود بر سر می گذاشتند و می گویند که در این روز فریدون بر بیوراسپ (ضحاک ماردوش) دست یافت. چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان به یاری فریدون پایین آمدند، لذا در جشن مهرگان به یاد آن روز، در سرای پادشاهان، مردی دلیر می گماشتند و بامدادان به آواز بلند ندا می داد، ای فرشتگان به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان برهانید.»
خلف تبریزی نیز بخشی از مراسم جشن مهرگان را چنین توصیف می کند :
«... و گویند که اردشیر بابکان تاجی که بر آن صورت آفتاب نقش کرده بودند در این روز بر سر نهاد و بعد از او پادشاهان عجم نیز در این روز همچنان تاجی بر سر اولاد خود نهادندی و روغن «بان» که آن درختی است و میوه ی آن را «حسب البان» گویند به جهت یُمن و تبرک بر بدن مالیدندی و اول کسی که در این روز نزدیک پادشاهان عجم آمدی موبد موبدان و دانشمندان بودی و هفت خوان از میوه همچو ترنج و سیب و بی و انار و عناب و انگور سفید و کُنار با خود آوردندی، چه عقیده ی فارسیان آن است که در این روز از هر هفت میوه ی مذکور بخورند و روغن بان بر بدن بمالند و گلاب بیاشامند و بر خود و دوستان خود بپاشند ...»
«کومون»(Cumont) خاورشناس و دانشمند بلژیکی در کتاب گرانبهای خود به نام «آیین میترا» چنین می گوید :
«.. بدون تردید، جشن مهرگان که در کشورهای روم باستان، روز پیدایش خورشید نامیده می شد و آن را «سل ناتالیس این وکتی»(Sol Natalis Invecti) یعنی «روز زایش خورشید شکست ناپذیر»
می گفتند که به بیست و پنجم ماه دسامبر کشیده شد و شماری زیاد از عیسویان پیش از عیسی مسیح به آیین مهرپرستی گرویدند و پس از گسترش دین مسیح در اروپا، روز زایش مسیح قرار داده شد. چون عیسویان نمی خواستند این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن گرفتند.»
در واقع باید گفت که کریسمس عیسویان بر پایه ی مهر روز ایرانیان باستان است.
دکتر «ذبیح الله صفا» در مجله ی مهر، شماره ی ده، سال نخست چنین می نویسد :
«در روزهای مهرگان و نوروز، پارسیان، مُشک و عنبر و عود هندی به یکدیگر می دادند و توده های مردم هر کدام به فراخور حال و توانایی و کار خود برای پادشاه پیشکش می آوردند و رسم و آیین و آداب جشن مهرگان همانند بزرگواری روز نخست نوروز بوده است.»
به روایتی نیز تاجگذاری اردشیر پاپکان، مقارن با جشن مهرگان بود.
ابومسلم خراسانی، برمکیان و دولت مردان آن زمان عباسیان، در گرفتن جشن مهرگان پافشاری داشتند.
در کتاب «تلمود»، از کتاب های مقدس یهود هم از جشن مهرگان سخن رفته است و این نشان می دهد که این جشن در بسیاری از مناطق دنیای باستان برگزار می شده است.
واژگان «مهرجان»(مهرجانات) و «نیروز» که معرب شده ی مهرگان و نوروز است و اکنون نیز در بسیاری از کشورهای عرب زبان حاشیه ی خلیج فارس و برخی از کشورهای شمال آفریقا به مفهوم جشنواره (فستیوال)، کاربرد دارد و وارد زبان و قلمرو فرهنگی کشورهای مسلمان و عرب زبان گردیده است نیز، نشانه ی دیگری است بر فر و شکوه این دو جشن باستانی


چگونگی برگزاری کنونی جشن مهرگان
امروزه هم میهنانمان چند روز مانده به پاییز با خانه تکانی به پیشباز پاییز و مهرگان می روند، در روز مهر از ماه مهر جلوی در خانه ها را آب پاشی و جارو کرده و پس از آن با رفتن به نیایشگاه ها و گردهم آمدن با تهیه ی خوراک های سنتی از یکدیگر پذیرایی می کنند و با سخنرانی ، خواندن سرود و شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می کنند.
در برخی روستاهای کشور، جشن مهرگان همراه با اجرای موسیقی سنتی همراه است بدین گونه که در روز پنجم پس از مهرگان، گروهی از اهالی روستا که بیشتر آنان را جوانان تشکیل می دهند در تالار مرکزی یا نیایشگاه مرکزی روستا یا سرچشمه و قنات، گرد هم می آیند و «گروه ساز» را تشکیل می دهند، هنرمندان روستایی نیز با سُرنا و دف گروه را همراهی می کنند، آن ها با هم حرکت کرده و از یک سوی ِروستا و از نخستین خانه مراسم بازدید از اهالی روستا را آغاز می کنند و با شادی وارد خانه ها می شوند؛ کدبانوی هر خانه مانند همه ی جشن های ایرانی نخست آینه وگلاب می آورد و اندکی گلاب در دست افراد ریخته و آینه را در برابر چهره ی آن ها نگه می دارد و سپس «لــُرَک» را که فراهم نموده میان همه ی گروه پخش می کند، این آجیل مخصوص، مخلوطی است از تخم کدو، آفتابگردان، و نخودچی کشمش که همراه با شربت و چای پذیرایی می شود।آنگاه یکی از افراد گروه ِساز که صدایی رسا دارد نام های کسانی را که پیش از این در این خانه سکونت داشته و درگذشته اند باز می گوید و برای همه ی آن ها آمرزش و شادی روان آرزو می کند.پس از آن بشقابی از لرک از این خانه دریافت می کنند و در دستمال بزرگی که بر کمر بسته اند می ریزند و از خانه بیرون می آیند و به خانه پسین می روند. چنان که در خانه ای بسته باشد برای لحظه ای بیرون خانه می ایستند و با بیان نام های درگذشتگان آن خانه، بر روان و فروهر آن ها درود می فرستند.برخی از خانواده ها نیز پول و میوه برای استفاده در جشن مهرگان به گروه می دهند و برخی دیگر نیز نوعی نان مخصوص به نام «لورگ» درست می کنند و گوشت های بریان شده که به قطعات کوچکی تقسیم شده است همراه با سبزی داخل آن قرار داده به گروه می دهند. پس از پایان مراسم در نیایشگاه، موبد یا کدخدا، آجیل، میوه و نان و گوشت و سبزی گردآوری شده را در میان شرکت کنندگان پخش می کند.مردم تا آنجا که امکان دارد با لباس های ارغوانی یا سرخ گرد هم آمده و به پایکوبی و شادی می پردازند و هر یک چند نبشته ی شادباش (کارت تبریک) برای هدیه به همراه دارند.


سفره ی مهرگان


خوان یا سفره ی مهرگانی نیز همچون سفره ی هفت سین نوروز و دیگر سفره های جشن های ایرانی، هفت چینی از میوه ها و خوراکی هاست همراه با شاخه هایی از درختان «سرو»، «مورد» و «گز» و شربتی از عصاره ی «هوم»(هَئومَه) که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لورگ» که روی پارچه ای ارغوانی گرد ِیک آتش دان چیده می شوند.
هفت میوه همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگور سفید، انجیر، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ...آجیل ویژه ای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیر خشک، نخودچی و ...آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن

کاسه ای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گل های بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمه دان، شیرینی و بوی های خوش همچون اسفند و عود و کُندر.



موسیقی مهرگان
خلف تبریزی در «برهان قاطع» برای یکی از مقام ها و لحن های موسیقی سنتی ایران نام «موسیقی مهرگانی» را آورده است، که گمان می رود در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژه ای نواخته می شده که اکنون از آن آگاهی نداریم.
همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیر» ابونصر فارابی، مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است و نیز نظامی گنجوی در منظومه ی «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است


گزیداری از نگارش آقای بهزاد فرهانیه




بخش هایی از فیلم «مهرا» ساخته ی حسن نقاشی

پاسخ آیت الله العظمی منتظری به نامه روشنفکران و نخبگان

‏بسم الله الرحمن الرحيم ‏
‏( انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب )‏
‏حضور محترم برادران و خواهران عزيز، روشنفكران و نخبگان محترم ‏ ‏پس از سلام و تحيت ; در رابطه با نامه ارسالى مورخ ‏88/6/1‏ آن عزيزان ،‏ ‏ضمن قدردانى و ارج نهادن به ايثارگرى و شهامت و پايدارى شما و ملت‏ ‏بزرگوار و عزيز ايران ، معروض مى‎دارم كه اينجانب بارها تذكرات و‏ ‏پيشنهادهايى را براى بيرون رفتن از اين بحران ويرانگر ارائه نموده ام ، ولى‏ ‏ظاهرا حضرات براى رسيدن به مقاصد دنيوى خويش چنان چشم و گوش و‏ ‏دل بر حقايق بسته اند كه نه مى‎بينند و نه مى‎شنوند، ولى از آنجا كه هنوز‏ ‏مبارزات با رژيم گذشته در اذهان بسيارى از افراد زنده است و در ميان‏ ‏سردمداران حكومتى بعضا كسانى هستند كه خود طعم شكنجه و زندان و...‏ ‏را چشيده اند. اينجانب هنوز نا اميد نيستم و اميدوارم تا كاملا دير نشده‏ ‏مسئولين امر به خود آيند و بيش از اين وجهه نظام جمهورى اسلامى را در‏ ‏بين توده هاى زجر كشيده و سيلى خورده ايران و در سطح جهانى خدشه دار‏ ‏نكنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند.‏ ‏دين اسلام ، دين كامل الهى است و در آن آزادى عقيده و بيان چنان روشن‏ ‏و واضح است كه قرآن كريم در مورد اصل پذيرش دين مى‎فرمايد: ( لا‏ ‏اكراه فى الدين ) يعنى زور و اجبارى در پذيرش دين نيست ; و بايد‏ ‏پذيرفتن اصول دين با استدلال و برهان باشد. و سيره و روش رسول‏ ‏خدا(ص ) و ائمه معصومين (ع ) نيز اين گونه بوده كه مردم در كمال آزادى و‏ ‏بدون لكنت زبان و بدون هيچگونه ترس و واهمه اى درباره مسائل انتقاد و‏ ‏اظهارنظر نمايند. بزرگترين ستم و ظلم به اسلام عزيز رفتار مستبدانه با‏ ‏مردم تحت عنوان حكومت دينى و اسلامى است .‏ ‏اميدوارم مسئولين امر از اين راه انحرافى كه در پيش گرفته اند دست‏ ‏برداشته و حقوق از دست رفته مردم را استيفا نمايند، خسارات را جبران‏ ‏نموده و بى گناهان را بيش از اين در زندان نگه ندارند، و با پايان دادن به‏ ‏سناريوهاى نمايشى دادگاهها و پخش اعترافات آنچنانى بيش از اين قضاء‏ ‏اسلامى را مسخره نكنند; و يا لااقل شجاعت اين را داشته باشند كه اعلام‏ ‏كنند اين حكومت نه جمهورى است و نه اسلامى و هيچ كس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.‏ ‏اميدوارم خداوند كريم در اين ماه مبارك رمضان همه ما را از كجروى ها‏ ‏باز داشته و مشمول هدايت هاى مستمر خويش قرار دهد.‏ ‏والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته .‏
‏4 شهريور ماه 1388‏
‏قم المقدسة - حسينعلى منتظرى

نامه 293 روزنامه‌نگار و فعال سیاسی به مراجع تقلید و آقایان هاشمی، خاتمی، موسوی و کروبی برای ادامه مقاومت در برابر کودتاچیان

صدها چهره سیاسی، فعال مدنی و روزنامه‌نگار با ارسال نامه‌ای برای مراجع تقلید و آقایان هاشمی، خاتمی، موسوی و کروبی، از آن‌ها خواستند در برابر کودتاچیان مقاومت کنند و به اقدامات عملی رو بیاورند.
متن کامل این نامه چنین است:
إنا لله وإنا إلیه راجعون
خدمت مراجع عظام تقلید در قمو آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی
در روزهایی که مردم شریف و دلیر ایران برای اعاده‌ی حقوق حقه‌ خویش با رساترین نداها و نجیبانه‌ترین رفتارها به خیزش برخاسته‌اند، در کمال تاسف و شرم‌ساری شاهد آن هستیم که برخی نشستگان بر مسند قدرت نظام برآمده از انقلاب آزادی‌خواهانه‌ی همین مردم در سال 1357، با تمام قوا و توان به مقابله با ملت شهیدپرور ایران برخاسته‌اند.
آن‌چه در 60 روز گذشته بر سر این ملت رفته، یورش به خوابگاه‌های دانشجویی و خانه‌های مردم، خون‌های پاک ریخته شده در خیابان‌ها، جنایت‌های رخ‌داده در بازداشت‌گاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت گسترده‌ فعالان خوش‌نام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و جمع کثیری از شهروندان ایران زمین بی‌تردید بخشی از سیاه‌ترین برگ‌های تاریخ کشور ماست و به همین سبب مردم ایران از مراجع دینی و نخبگان سیاسی خود به حق انتظار دارند تا تمام توان خود را برای خدمتی تاریخی به کشور به کار ببندند و هم‌چنان که در طول تاریخ پشتیبان ملت بوده‌اند، این بار نیز رسالت خویش را به انجام رسانند.
خوش‌بختیم که این انتظار بی‌مناسبت نبوده و در این هفته‌ها مراجع عظام تقلید و شخصیت‌های سیاسی تاثیرگذار کشور، با سخنان و بیانیه‌هایی درخور توجه نشان داده‌اند که هم‌راه و هم‌گام با مردم شریف خود هستند و تن به خواسته‌های نامشروع بخش تمامیت‌خواه حاکمیت نمی‌دهند.
آقایان؛
اما این کافی نیست! آن‌چنان که شاهد هستید، کودتاگران علیه جمهوریت نظام نه‌تنها با وجود مقاومت تحسین‌آمیز ملت ایران از ادامه‌ این مسیر ویران‌گر دست نکشیده‌اند که هر روز بیش از گذشته خط و نشان می‌کشند و بازی‌ها و نمایش‌های تازه‌ای را برای مایوس ساختن مردم به‌راه می‌اندازند تا از این ره به خواست بنیادین خود دست یابند. ما نگرانیم که اگر این مسیر پیموده شود، آن‌گاه نه تاکی باقی بماند و نه تاک‌نشانی که مراجع عظام تقلید و نخبگان سیاسی کشور بر آن تکیه زنند.
این روزها نیز می‌بینیم، به جای محاکمه‌ کسانی که علیه جمهوریت نظام و رای مردم دست به کودتا زدند و در پی ایستادگی ملت از خون‌ریزی ابایی نداشتند، چهره‌های شناخته‌ شده، دلسوز و معتقد سی‌سال گذشته‌ی کشور را به هم‌راه دیگر شهروندانی که گناهی جز پاسداری از جمهوریت نظام، قانون اساسی و رای خود ندارند، به دادگاهی نمایشی کشانده و پس از 50 روز بازداشت در شرایطی ویژه به اعتراف علیه خود، دوستان، شخصیت‌های ملی و جنبش سبز مردم وادار کرده‌اند.
ما نیز چون شهروندان دیگر این مرز و بوم این اعترافات را بی‌ارزش و بی‌اعتبار و تکرار سناریوهای هرگز پذیرفته نشده‌ پیشین می‌دانیم که در باور هیچ عقل سلیمی نمی‌گنجد اما از آن سو به‌شدت نگران هستیم که روند برنامه‌ریزی شده‌ی کنونی از سطح چند روزنامه‌نگار یا فعال سیاسی و اجتماعی فراتر رفته و آشکارا مقام‌های شناخته شده‌ پیشین را هدف قرار می‌دهد و نشان‌گر آن است که اگر در همین جا متوقف نشود، دیری نخواهد پایید که دیگر هیچ‌کس از تیررس تمامیت‌خواهان مصون نخواهد بود و چه بسا در آینده، مراجع تقلید و روسای نهادهای انقلابی و دیگر چهره‌های ملی کشور نیز متهم به براندازی نرم و کودتای مخملین شوند!
آقایان؛
مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی ، کافیست! در همین نقطه باید پیش‌روی اقتدارگرایان متوقف شود تا کشور از ویرانی نجات یابد. در این راه، در غیبت تدبیر عالیه، تنها شما هستید که می‌توانید با هم‌دلی و اتحاد و بهره جستن از تمامی امکان‌ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت و راهبری و رسالت خویش را در قبال میهن، مردم، انقلاب و اسلام ادا کنید.
ما و مردم ایران چشم به راه گذر از نامه و بیانیه و سخنرانی و اقدام عملی تمامی مراجع عظام تقلید و آقایان هاشمی‌رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و دیگر چهره‌ها و شخصیت‌های دلسوز کشور هستیم. در تاریخ ایران نمونه‌های اقدام‌های عملی متحد مراجع تقلید و روحانیون و شخصیت‌های سیاسی و چهره‌های ملی در دسترس است و می‌توان به گام‌های تاریخی زمان مشروطه یا جنبش ملی شدن صنعت نفت چونان نمونه‌های موفق و آزمایش شده نگریست. یا باید همین امروز اقدام فرمایید و یا هیچ‌وقت دیگری برای رسالت دین خود نخواهید یافت.
امضا کنندگان:
آدینه‌وند احمد، فعال سیاسی
آذر شعله، مترجم
آذر شکوفه، روزنامه‌نگار
آرمان‌فر نینا، خبرنگار
آشتیانی زهره، خبرنگار
آصف فروزان، روزنامه‌نگار
آقازاده مازیار، روزنامه‌نگار
آقایی ساسان، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
آقایی سامناک، روزنامه‌نگار
آقایی مسعود، فعال اجتماعی
آیین‌دار جمشید، فعال کمپین یک میلیون امضا
ابراهیم‌زاده فرزانه، روزنامه‌نگار
ابراهیمی زهرا، روزنامه‌نگار
ابراهیمی‌زاده فرزانه، خبرنگار
ابوالمعصومی سارا، خبرنگار
احمدیان امین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسحاقی امیر، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسدی‌زیدآبادی حسن، عضو کمیته بازداشت‌های خودسرانه و عضو شورای مرکزی سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسکندری صادق، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسکندریان زویا، فعال جنبش زنان
اسلامپور علی‌محمد، روزنامه‌نگار و سردبیر روزنامه نوای وقت کرمانشاه
اسلام‌زاده مرتضی، خبرنگار آزاد
اسماعیل‌بیگی بهرام، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اسماعیلی رشید، روزنامه‌نگار و فعال دانشجویی
اسماعیلی کوهزاد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
اعتمادی مهرنوش، آموزش‌گر و فعال جنبش زنان
افشارنیک مهدی، روزنامه‌نگار
اقتنائی امیر، عضو سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت در مشهد
اکرمی علی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران
امامی پروین، روزنامه‌نگار
امیرآبادیان نزهت، روزنامه‌نگار
امیرخسروی اروند، کارشناس محیط زیست
امیرزاده سعید، خبرنگار
امین‌زاده فاطمه، فعال اجتماعی
امینی‌زاده مهدی، فعال سیاسی و عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم
انجم‌روز علی، دبیر خانه احزاب استان گیلان و سردبیر پیشین هفته‌نامه گیلان بهتر
انصاری الناز، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان
انصاری‌راد رضا، روزنامه‌نگار
انواری امیرهادی، خبرنگار
ایاز لیدا، خبرنگار
ایرانشاهی حامد، فعال سیاسی
ایران‌مهر امید، خبرنگار
ایکدر سولماز، فعال جنبش زنان و عضو ستاد میرحسین موسوی
بابایی سما، خبرنگار
باقری داود، روزنامه‌نگار
باکری حسن، فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر
براتیان پوریا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
براهویی‌نوخط بهنام، فعال دانشجویی در زاهدان
بورقانی سهام الدین: روزنامه نگار
بوذری رحمان، روزنامه‌نگار
بهرامی نجات، فعال سیاسی
بهکام نگین، خبرنگار
بهمنی آرش، فعال دانشجویی و روزنامه‌نگار در گیلان
پاکنهاد ایمان، روزنامه‌نگار
پیغمبرزاده زینب، عضو کمپین یک میلیون امضا و کمیسیون زنان تحکیم
تابش هایده، فعال کمپین یک میلیون امضا
تاج‌دین بهرنگ، روزنامه‌نگار
تخیری نسرین، روزنامه‌نگار
ترکتاز آرزو، خبرنگار
توکلی حسین، فعال اجتماعی
جاوید امیر، خبرنگار
جعفری حمید، روزنامه‌نگار
جمالی علی، فعال سیاسی
جوالچی رضا، فعال روزنامه‌نگار و دبیر انجمن حمایت از حیوانات
جواهری، جلوه، فعال حقوق زنان و همسر کاوه مظفری، زندانی سیاسی
جهان‌بین شیدا، فعال حقوق بشر
چالاک فرانک، فعال سیاسی
حاج‌سیدجوادی احمدصدر، فعال سیاسی
حجتی جلال، فعال سیاسی
حسن‌نیا آرش، روزنامه‌نگار
حسین‌خواه مریم، روزنامه‌نگار و فعال جنبش زنان
حسینی علی‌رضا، فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر
حسینی ملیحه، خبرنگار
حیدریان فخرالدین، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
حیدری‌زاده مقدم، فعال سیاسی
خاموشی فرشید، روزنامه‌نگار
خانزادی ابوالحسن، فعال اجتماعی
خانزادی شقایق، فعال اجتماعی
خردپیر علی، روزنامه‌نگار
خرم امیر، فعال سیاسی
خزعلی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
خسروانی نازنین، روزنامه‌نگار
خسروی سروش، روزنامه‌نگار
خسروی مازیار، روزنامه‌نگار
خسروی مصطفی، فعال سیاسی
خسروی‌مقدم نسیم، فعال جنبش زنان
خلعتبری میترا، روزنامه‌نگار
خیرابی ناهید، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
خیرخواه اکرم، فعال جنبش زنان در آذربایجان
دلیری جواد، روزنامه‌نگار
دهقان علی، روزنامه‌نگار
دهقان مصطفی، خبرنگار
راد نیما، شاعر
راست‌منش آذر، روزنامه‌نگار
رجعتی مهسا، فعال اجتماعی
رحمانی مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا
رستگاری ثمینا، روزنامه‌نگار
رشیدی لاله، روزنامه‌نگار
رضائی کاوه، فعال حقوق بشر و فعال دانشجویی
رمضانی ارسلان، فعال سیاسی و عضو ستاد ائتلاف مهندس موسوی
رمضانیان احسان، فعال سیاسی
رمضانی‌یگانه بنفشه، خبرنگار
رنجبران علی، روزنامه‌نگار
رنجی‌پور، روزنامه‌نگار
رهبر محمد، روزنامه‌نگار
زارع‌کهن نفیسه، روزنامه‌نگار
زارعی افشین، فعال حقوق بشر
زاهدی‌لنگرودی احمد، روزنامه‌نگار آزاد و مستندساز
ساکی پگاه، فعال سابق دانشجویی
سالک سجاد، روزنامه‌نگار
سجادی مهدی،فعال دانشجویی
سحرخیز مهدی، فرزند روزنامه‌نگار زندانی عیسی سحرخیز
سراب‌پور سونیتا، خبرنگار
سعادت آیدا، فعال جنبش زنان و فعال حقوق بشر
سعیدزاده محمود، فعال سیاسی
سعیدی شیرین، خبرنگار
سلطانین کامبیز، خبرنگار
سلمان‌زاده ابولفضل، عکاس مطبوعاتی
سمیع‌نژاد مجتبی، فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار
سوری پوریا، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی
سیاسی‌راد علی، فعال سیاسی
سیما سلمان، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
شجاعی صادق، فعال حقوق بشر
شفیعی حامد، خبرنگار
شمس کوروش، روزنامه‌نگار
شمشیری محسن، روزنامه‌نگار
شوراب محمد، فعال دانشجویی و عضو کمپین یک ملیون امضا
شوقی مهناز، خبرنگار
شیبانی علی، فعال حقوق اجتماعی
شیخ‌الاسلام امیر، فعال سیاسی
شیخی شهاب‌الدین، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
شیرازی فرشته، عضو کمپین تغییر برای برابری
شیرافکن آمنه، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار
صادقی آرش، روزنامه‌نگار
صادقی محمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
صارمی‌فر مهدی، روزنامه‌نگار
صالحی ادریس، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه خواجه نصیر
صحت لیلا، روزنامه‌نگار آزاد
صحرایی سعید، فعال اجتماعی
صدرآرا روزبه، روزنامه‌نگار
صدری سمیرا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
صرافی حسین، خبرنگار
صرافی صبا، خبرنگار
صف‌سری بیژن، روزنامه‌نگار
صمدبیگی بهروز، روزنامه‌نگار
ط.جلودارزاده رضا، روزنامه‌نگار
طواف محمدجواد، عضو سابق انجمن اسلامی پلی‌تکنیک
طهرانی فرزانه، خبرنگار
ظهیری نسرین، روزنامه‌نگار
عابدی احسان، روزنامه‌نگار
عامری سعید، عکاس
عباسی فرید، مترجم
عدلی محمد، خبرنگار
عزیزی پویا، شاعر و روزنامه‌نگار
عسگری مژگان، خبرنگار
عسگری‌زاده راحله، فعال جنبش زنان
عقلمند بهاره، خبرنگار
علمداری روزبه، خبرنگار
علوی اسماعیل، روزنامه‌نگار
علوی بهاره، فعال حقوق زنان
علی‌اقدم مهدی، روزنامه‌نگار
علیپور فرهمند، خبرنگار
علیپور محمدحسن، روزنامه‌نگار
علیجانی ارشاد،‌ خبرنگار
غفاریان متین، روزنامه‌نگار
غفوری آرش، روزنامه‌نگار و رییس دفتر برنامه‌ریزی و تبلیغات ستاد 88
غفوری‌آذر بابک، روزنامه‌نگار
غیبی رضا، خبرنگار
فتحی سمیه، خبر‌نگار
فتحی مجتبی، خبرنگار
فتوحی امیرحسین، عضو کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
فتوره‌چی نادر، روزنامه‌نگار
فخرایی پویان، فعال سیاسی
فرجاد فرهاد، روزنامه‌نگار
فرهادیان سروش، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی
فرهنگی شهرام، روزنامه‌نگار
فیاضی بهرام، فعال دانشجویی و سیاسی
فیروزی علی‌رضا، فعال حقوق بشر
فیروزی‌راد امیر، روزنامه‌نگار
قاسمی فرزاد، فعال سیاسی و دانشجویی
قاسمی میثم، روزنامه‌نگار
قاسمی‌کرمانشاهی کاوه، فعال حقوق بشر در کرمانشاه
قاسمی‌نژاد سعید، فعال سیاسی و دانشجویی
قاضیان حسین، جامعه‌شناس و روزنامه‌نگار
قربانی فرهاد، روزنامه‌نگار
قربانپور فرشاد، روزنامه‌نگار
قلعی محسن، روزنامه‌نگار
قلی‌پور علی، روزنامه‌نگار
قهقائی آرمین، فعال اجتماعی
کاظمیان کاوه، دندانپزشک و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشکده‌ی دندان‌پزشکی بهشتی
کحال‌زاده هادی، فعال سیاسی و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت
کریمی روزبه، روزنامه‌نگار
کشفی علی، فعال اجتماعی
کلائی علی، فعال حقوق بشر
کلانکی سعید، فعال حقوق بشر
کلهری زهرا، خبرنگار
کمالی فرناز، فعال دانشجویی در دانشگاه رودهن و فعال حقوق زنان
کریمی امید، روزنامه‌نگار
گرمستانی یاشار، فعال جنبش زنان
گودرزی کوهیار، روزنامه‌نگار و دبیر کمیته دانشجویی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
لقمانی معصومه، فعال جنبش زنان
مازندرانی احسان، روزنامه‌نگار
مافی حمید، روزنامه‌نگار
مجد مریم، عکاس
مجردی زهرا، عضو شورای مرکزی جبهه‌ی مشارکت
محبی اعظم، خبرنگار
محبی نوید، فعال حقوق زنان
محسنی مهدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
محمدخانی‌غیاثوند سوسن، خبرنگار آزاد
محمدی داوود، روزنامه‌نگار
محمدی فرشید، برادر امیرمحسن محمدی، زندانی سیاسی
محمودیان مهدی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
مدرس‌گرجی ژینا، فعال حقوق زنان در کردستان
مرادی سمیرا، روزنامه‌نگار
مزروعی حنیف، روزنامه‌نگار
مزروعی رجب‌علی، فعال سیاسی،روزنامه‌نگار و رییس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران
مظاهری ریحانه، روزنامه‌نگار
مظاهری مهدی، فعال اجتماعی
معتمدی‌مهر حمید، فعال سیاسی
مفیدی بدرالسادات ، روزنامه‌نگار و دبیرانجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران
مقدم رضوان، فعال حقوق زنان
مقدم مهدی، فعال سیاسی
ملک مریم، عضو کمپین یک میلیون امضا
ملک‌محمدی لیلا، روزنامه‌نگار
ملک‌پور کامران، روزنامه‌نگار
ملیحی علی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی
منتظری آرمین، روزنامه‌نگار
منصوری حسام، فعال سیاسی
موسوی سمانه، فعال حقوق بشر
موسوی علی‌رضا، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
موسوی ملیحه‌سادات، ‌ خبرنگار
موسوی نسرین، خبرنگار
موسوی‌نسب اتابک، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
مولایی کامران، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
مومنی مینو، روزنامه‌نگار
مهاجر آذر، خبر‌نگار
مهرابی احسان، روزنامه‌نگار
مهرانی بهزاد، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
مهرجو بهراد، خبرنگار
میردامادی مهدی، فرزند محسن میردامادی زندانی سیاسی
میرزایی احمد، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
میرزایی شهاب، روزنامه‌نگار
میرزایی مریم، روزنامه‌نگار
میرفتاحی فاطمه‌السادات، روزنامه‌نگار
مینایی علی، فعال سیاسی
نجدی یوحنا، فعال سیاسی
نجفی مجتبی، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
نخعی امیرعباس، روزنامه‌نگار
نعیمی سعید، فعال سازمان دانش‌آموختگان ادوار تحکیم وحدت
نوجو شیوا، فعال حقوق زنان
نوربخش شاهین، روزنامه‌نگار
نوروزیان مهدی، روزنامه‌نگار
وباب نینا، فعال حقوق زنان
وحیدمنش پروانه، فعال حقوق بشر
ویسمه اعظم، خبرنگار
ویسی منظر، خبرنگار
همتی زینب، خبرنگار
یاری بیتا، فعال اجتماعی
یعقوبی محسن، روزنامه‌نگار
یوسفی مسعود، روزنامه‌نگار
اسامی حامیان این نامه در خارج از کشور:
آذربادگان محمدامین، دانشجوی کالج پادشاهی لندن(انگلستان)
اسدی هوشنگ، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی(فرانسه)
اسکندری محمدرضا، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر(هلند)
امیری نوشابه، روزنامه‌نگار (فرانسه)
باستانی حسین، روزنامه‌نگار(فرانسه)
بهنود مسعود، روزنامه‌نگار (انگلستان)
ثروتی مژگان، فعال حقوق زنان و حقوق بشر(آلمان)
حافظی آرش، فعال حقوق زنان(آلمان)
حسین‌پور فروغ، روزنامه‌نگار(آلمان)
حسینی‌نژاد لیدا، روزنامه‌نگار(هلند)
حقیقت‌جو فاطمه، فعال سیاسی و نماینده‌ پیشین مجلس شورای اسلامی (آمریکا)
خرمی حسین، عضو شورای شهر اسن(آلمان)
خرمی طاهره، جامعه‌شناس و فعال حقوق بشر(هلند)
داوودی‌مهاجر فریبا، روزنامه‌نگار(آمریکا)
رفیع‌زاده شهرام، شاعر و روزنامه‌نگار(کانادا)
رفیعی بهرام، روزنامه‌نگار(کانادا)
شریف سولماز، روزنامه‌نگار(آمریکا)
طاهری اردوان، آهنگ‌ساز و روزنامه‌نگار(اتریش)
عطری اکبر، فعال دانشجویی و حقوق بشر(آمریکا)
علی‌نژاد مسیح، روزنامه‌نگار(آمریکا)
فاضل منوچهر، فعال اجتماعی (آلمان)
فامیلی شیرین، روزنامه‌نگار (آلمان)
فرهی فریده، استاد علوم سیاسی دانشگاه ایالتی هاوایی(آمریکا)
قاضی فرشته، روزنامه‌نگار (آمریکا)
قجر آیدا، فعال اجتماعی (لبنان)
ماهباز عفت، نویسنده و فعال اجتماعی (انگلستان)
موسوی‌خوئینی علی‌اکبر، فعال سیاسی و نماینده‌ی پیشین مجلس شورای اسلامی (آمریکا)
میرابراهیمی روزبه، روزنامه‌نگار(آمریکا)
نائب‌هاشم حسن، فعال سیاسی(اتریش)
نوروز پریوش، فعال حقوق مدنی(آلمان)
نوروزی احسان، مترجم(آلمان)
کار مهرانگیز، حقوقدان، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار(آمریکا)
کاظمی نازنین، روزنامه‌نگار (انگلستان)
هنروران فرهاد، روزنامه‌نگار(استرالیا)

بیدادگاه تکاندهنده ، نگرانم... داغون داغونم


هنوز جلسه اول این بیدادگاه به پایان نرسیده. اعترافات ابطحی را خواندیم. نمیتوانم اینجا هم نقل کنم

فقط همین بس که نگرانم ، داغون داغون

حاکمیت با برگزاری این بیدادگاه نمایشی، پروژه کودتا را با موفقیت به پیش می‌برد را کامل میکند

برای ما که از روند اعتراف‌گیری به خوبی آگاهیم، این اعترافات یعنی چرند ولی مخاطب خارجی يا حتي آن روستایی ایرانی که دسترسی به اینترنت و ماهواره ندارد، چه ؟ از الان اعترافات ابطحی بمب خبری رسانه های جهان شده است

دیر نوشتم ؛ اما نوشتم

دیر نوشتم؛ اما نوشتم.توان نوشتن ندارم. چندروزی بعد از دستگيری ژیلا فقط چشم هايم مي دید. ضعف و ناامیدی لالم کرد. اما همچنان در فیس بوک و توییتر بودم. حالا اينجا... و نمیدانم فردا کجا! این پست مروری بر لحظات ناگوار روز دزیده شدن راي ام است. در پستهای بعد از تلخترین روزهای عمرم هم می نویسم . از ژیلا؛ مهربان دوستم .از بغضی که روزی یکبار اجازه ترکيدن ازم می گيرد... از خونهای پاک ریخته شده، از دستهای آزادیخواه دستبند خورده، از فریاد بحق رای من چه شد


از 5:30 صبح به وقت ایران که رفتم سفارت و رای دادم نه خواب نه خوراک فقط نشسته ام و اخبار را از شبکه خبر ایران دنبال می کنم؛ اميدوار و خوشحال

**********
رای گيری با همه کارشکنی ها تمام شد. اخباری از اعلام نتایج خارج از کشور بدستم ميرسد. مالزي عالی بوده
شب است . به سفارت زنگ میزنم و از سفیر در مورد نتايج اینجا می پرسم؛ آرای موسوی چند تاست؟می خندد و می گوید حالا نشمرده ایم. می گویم اما مالزي اعلام کرده. مي گوید صبر کنید ما هم اعلام می کنیم

**********

نزدیک صبح شده. دانشجو ارقامی را دارد اعلام مي کند که ته دل را خالي می کند. دوستی از ایران مدام از سر شب زنگ میزند. به کروبي رای داده . به اینجا که ميرسد زودتر از من واقعیت تلخ را قبول می کند. ميگوید ديگر امیدی نیست حتی اگر ادامه اعلام نتايج بنفع احمدی نژاد نباشد. اختلاف ارقام بالاست. حق با اوست اما نه! باور کردنی نيست. مگر ميشود حضور گسترده و پرانرژی سبزها را نادیده بگيرند؟! نه؛ ديوانه که نشده اند. تا اعلام نتیجه قطعی به خودم اميد میدهم. دوستان مي گويند هنوز شهرهاي بزرگ را نشمرده اند.

**********

از صبح تا الان اعلام نتایج نهایی به تعویق افتاده دست به دامن اخبار پشت پرده شده ام. صبح موسوی رفت بیت رهبری، بقیه هم همراهش. مدام به خودم می گویم الکی که نیست. اگر این نتایج قطعی شوند نظام سرنگون ميشود. رهبر که این را نمی خواهد. حتما کوتاه میاد

اما فرشته (خبرنگار بخش سیاسی) می گويد کار از کار گذشته... همیشه تحلیلها و برداشتهایش درست است. کاش اینبار اشتباه کرده باشد. از ژیلا خبری ندارم. میدانم حال و روزی بدتر از من دارد

**********

دانشجو آمد شبکه خبر؛اعلام شد

همه چیز سیاه تر از قبل
حماقت ، حماقت ، مطمئنم از این به بعد احمقها قدرت را بدست گرفته اند
این چه مدل سیاست است؟ يعنی دروغ تا این حد واضح؟ يعنی فکر نکردند مردم عقل دارند؟

همه اخبار و پيشگویي هایی که سايتها و رسانه های حامی احمدی نژاد اعلام کرده بودند به واقعیت پيوست. وقتی هنوز راي گیري تمام نشده بود خبرگزاری جمهوري اسلامي خبر پیروزی اش را روی سايت برد و بعد حذفش کرد! آنموقع
چقدر بهش خنديدیم. وقتی فارس نیوز هم چنين سوتي داد با دوستان گفتیم اينها هم مثل احمدی نژاد توهم بالا میزنند. همه اينها در ذهنم مرور میشود

**********

رهبر دارد تبریک می گوید
توان مقاومت از دست داده ام. اشک امانم نمی دهد. دلم آتش گرفته. خدایا چه راحت امید مردم را ناامید کردند

**********

الان بيشتر از 37 ساعت از لحظه ای که رای سبزم را به صندوق انداختم ، می گذرد. من و فرشته به همدیگر می گویيم برو بخواب... خداحافظی می کنیم اما باز نشستیم پای کامپیوتر. نه خواب، نه خوراک . نه آرام و نه قرار


از واقعیات عبور نکنیم



بررسی این چهار گزینه پیش رو برای انتخاب کردن را باید ضمن در نظر گرفتن اتفاقات و احوالاتی که در کشور روی می دهد انجام بدهیم. گذشته هر چهار تن را با مراجعه به ذهن خود و در جاهایی به تاریخ معاصر میتوانیم بررسی کنیم و آینده را از روی حال پیش بینی کنیم. اما نکته ای در این بین نباید نادیده گرفته شود و آن اینست که گذشته را با شرایط آن زمان بسنجیم یعنی به عبارتی برای سنجش مبنای مشترکی را وضع کنیم.
از همه اینها مهمتر نباید احساسات و آنچه که در جامعه به حرکت درآمده، رای ما را با خود ببرد و باعث بشود که در این مرحله عقل مان از احساس مان جا بماند.

من به دلایلی که در رای میدهم چون... ذکر کردم تحریمی نیستم و بنا دارم برخلاف گذشته بی تفاوتی را به نشانه یاس کنار بگذارم و اتفاقا این روزها بطور جدی بحث انتخابات را پیگیری و در نهایت تکلیف رای خودم را روشن کنم. این بحث را با دنبال کردن نتیجه مناظره ها ، اخبار ، همگرایی زنان و مقالات گوناگون از ابعاد اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی و شهروندی برای خودم به نتیجه میرسانم.

از میان گزینه ها احمدی نژاد را بمنظور صرفه جویی در وقت به عنوان گزینه ای که تکلیفش در همین چهار سالی که از سر گذراندیم و هنوز چند روزی تا پایان آن باقی است، روشن شده و صد در صد رد شده می دانم. پس صحبتی در مورد او نخواهم داشت و ترجیح میدهم حتی ذهن خود را مشغول این امر بدیهی نکنم و سر شما را هم درد نیاورم.

ابتدا نکاتی را که در طی این روزها از مقالات گوناگون و اخبار گذشته و حال در نقد دیگر کاندیداها خوانده ام را برایتان خلاصه می کنم.


آنچه منتقدین میرحسین موسوی می گویند

گذشته : موسوی در مقام نخست وزیر در مورد کشتار 67 نقشی نداشته است اما در این مقام هیچگونه اعتراضی را هم ابراز نداشته و حتی در پاسخ نامه آیت الله منتظری که خواهان اقدامی در برابر کارهای لاجوردی میشود، میگوید : " بهرحال این ها جرم شان ثابت شده و مشتی محاری و خلافکار هستند."

پاسخ امروز موسوی اینست که تفکیک قوا از ابتدای انقلاب وجود داشته و وی در قوای قضایی فاقد قدرت بوده است.

و منتقدین در برابر این پاسخ معتقدند موسوی که امروز اعلام میکند "اگر نتوانم کاری کنم، استعفا میدهم." چرا در آن دوران در مخالفت با کشتار 67 به نشانه اعتراض و اینکه کاری نمی توانست انجام بدهد استعفا نداد؟ اما درهمان دوران به دليل مسائل اقتصادي استعفا داد. از این قرار که آیت الله خمینی اقتصاد را دولتي كردن به صلاح مملكت نمی دانست و موسوي به دليل اختلاف نظر در این مورد استعفا داد. پس این خود دلیلی دیگر بر موافقت موسوی با واقعه کشتار 67 می تواند باشد.

نقد دیگر در گذشته موسوی را در عملکرد وی در تشکیل هسته تسویه ای در ورودی دانشگاهها و ادارات دولتی میدانند.

اکنون : منتقدان موسوی می گویند حمایت خاتمی که خود کاندیدای این دوره بود در حالی از موسوی اعلام شد که جبهه خود را از سوی موسوی و رهبری که نسبت به موسوی نظر مساعدی دارد تحت فشار دید. آنان بر این باورند که رهبری، احمدی نژاد را به عنوان مهره ای سوخته ای که باید برود انگاشته بنابراین موسوی را با رنگ و لعاب اصلاح طلبی و حمایت خاتمی به این صورت به میدان فرستاد تا آرای هیجانات مردم را در کارنامه جمهوری اسلامی ثبت کند. و از سویی دیگر می گویند اگر موسوی واقعا برای اصلاحات آمده چرا 4 سال پیش نیامد تا احمدی نژاد را کنار بزند؟

نکته دیگر از دید مخالفان موسوی در نقد وی ، وجود حامیانی از دو جناح میدانند. از جمله حمایت حجاریان و عسگر ( که با پدر خود در ستاد سه راه تقی آباد شهر ری در حمایت از موسوی فعالیت میکند.) به تعبیری دوستی که از حامیان کروبی است حضور ضارب و مضروب در یک جهت یعنی حمایت از موسوی، هم نکته ای خنده دار وهم ترسناک می نماید.

و یا حضور سرلشگر پاسدار غلامعلی رشید در میان حامیان موی است که هم در استمرار جنگ با عراق نقش داشته و هم در سالهای اصلاحات و زمامداری خاتمی در معاونت اطلاعات و امنیت سپاه با تشکیل تیم بازجویی و عملیاتی در اختیار داشت که مسئول سرکوب و بازداشت بسیاری از نیروهای سیاسی بود.

موسوی در این مورد که حامیانی هم از اصولگرایان و هم از اصلاح طلبان دارد به چه معناست در مناظره ای که با کروبی داشت پاسخ داد که وی اصلاح طلبی پایبند به اصول است و از حمایت همگان استقبال می کند و محدودیتی قایل نمی شود.


آنچه منتقدین مهدی کروبی می گویند

گذشته : کروبی به عنوان یکی از حامیان کشتار 67 حتی با نوشتن نامه به امام در برکناری آیت الله منتظری که از آن واقعه نارضایتی خود را اعلام نمود ، فرو گذار نکرد و مقدمات حذف و عزل وی را فراهم آورد.

مورد دیگر که منتقدین به آن استناد می کنند این است که کروبی در مصادره اموال فراریان و "افراد ضدانقلاب " بیشترین نقش را داشته است.

همچنین آنان از مخالفتهای کروبی در مجلس ششم در برابر خواسته های اصلاح طلبانه نمایندگان یاد میکنند و نمونه آنرا راکد گذاشتن لایحه اصلاح مطبوعات و فریاد زدن که اینجا مجلس شورای اسلامی است و گوش به فرمان رهبریم ، می دانند.

اکنون : کروبی را فاقد بینش دانسته و معتقدند که نظرات دیگران را بازگو می کند. قدرتی در منسجم کردن مسائل در ذهن و بیان و تحلیل و گفتگو ندارد در حالیکه اینها از ضروریات توانایی یک رئیس جمهور می باشد.

کروبی با هسته اصلاحات بی ارتباط است و در واقع برای به رخ کشیدن قدرت خود به دوست و دشمن به میدان آمده نه برای نجات میهن.

در مورد اراته برنامه های اقتصادی ضعف دارد و به پشتوانه وعده های حقوق بشری به میدان آمده که آنها هم جز وعده چیزی نیستند.


آنچه منتقدین محسن رضایی می گویند

گذشته : در بمب گذاری در آرژانتین به عنوان تروریست بین المللی تحت پیگرد پلیس بین الملل است و انتخاب او به حتم سیاست خارجی ما را بیش ار این زیر سئوال می برد.

اکنون : شانسی برای انتخاب شدن ندارد و تنها برای گرمتر کردن انتخابات به میدان فرستاده شده است.


و آنچه که من با خود می گویم

در مورد رضایی در یک کلام در مناظره با احمدی نژاد قدرت کلام و منطق وی را تحسین میکنم و بیش از این در موردش چیزی نمی گویم چون کسی که تحت پیگرد پلیس بین الملل باشد (چه به حق چه نا بحق)هرگز نمی تواند رییس جمهوری مناسب برای ایران در این بحران باشد.

در مورد کروبی و موسوی امروزشان را درنظر می گیرم. قبلا در این مورد توضیح دادم که گذشته دهه شصت افراد را با شرایط آن دوران می سنجم و علاوه براین می دانم که قرار است در انتخاباتی غیر آزاد شرکت کنم پس با واقعیات کنار می آیم و به امید فردایی بهتر از این چهارسالی که گذشت انتخاب میکنم.


من به عنوان یک فعال حقوق زنان و فردی که از رفاه نسبی برخوردار است می خواهم نیازهای جامعه را الویت بندی کنم و حتی در این میان اهداف و آرمان هایم را در برابر این الویت بندی در این انتخاب کمرنگ میکنم.اگر بخواهم از دید یک فعال حقوق زنان انتخاب کنم که طبق آنچه از مناظره میان همگرایی زنان و نمایندگان موسوی و کروبی نتیجه گرفتم اصلا رای نمی دهم.

اما رای میدهم به امید عبور از این وضعیت اقتصادی هموطنم.

در این دوران آنچه گریبان گیر اکثریت هموطنانم شده و صحنه هایی هر روز بدتراز قبل در پیش چشمانم قرار میدهد ، خم شدن کمر ایرانیان زیر فشار مالی است که همه میدانیم این وضعیت یعنی بحران سلامت روان و اخلاق و جسم . از خودکشی و خانواده کشی و دزدی و قتل گرفته تا تن فروشی و همسر فروشی و خلاصه حراج حیثیت و انسانیت و در نهایت فروپاشی خانوده و ناامنی جامعه...

بنابراین موسوی را انتخاب میکنم نه برای موج سبز به راه افتاده ، نه برای هیجان زدگی بلکه در نتیجه آنچه فکر کردم .در حالیکه نکته ای هنوز هم با اینکه انتخابم قطعی است ذهنم را درگیر خود کرده است. و آن حضور ضارب و مضروب و به عبارتی وجود تناقض در میان حامیان و همراهان وی است.

به دو نتیجه متناقض میتوان رسید ؛ یا اینکه موسوی به آن مرحله از بینش دموکراسی رسیده که از چنین فرصتی استفاده میکند و پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری قدرت مهار این نیروها را در جهت اصلاح و خدمت به ملت به کار می گیرد و یا اینکه با ضاربان همراه میشود و از مضروبین به عنوان پلکان ترقی موج سبز را به نتیجه رسانده و همه سبزها را فراموش میکند و شوق و هیجان این روزهای جوانان را به قدرت می فروشد و خون های ریخته شده، فریادهای سرزندگی و اشک های شوق و امید را بدست فراموشی می سپارد.


نگرانم برای جوانانی که اینچنین در این موج غرق شده اند و نیاید روزی که این موج به سیاهی برود. کاش با منطق به موسوی رای بدهند و احتمالات را هم در نظر داشته باشند و از انسانی با بدیها و خوبیها، فرشته نسازند که اگر به یکباره این موج فرو نشست و آنچه که خواستیم نشد این همه انرژی جوانی به پیری زودرس دچار نشود.

مناظره میان همگرایی زنان و نمایندگان موسوی و کروبی




مناظره میان محبوبه عباسقلی زاده، نماینده همگرایی زنان؛ زهرا شجاعی، نماینده موسوی؛ جمیله کدیور، نماینده کروبی




براي نخستين بار در تاريخ ايران، مطالبات زنان در انتخابات بر دو خواسته مطرح شد :

اول - بازنگری و اصلاح در اصول 19و 20و21 و 115 قانون اساسي
دوم - الحاق بي قيد و شرط به كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان

لازم بذکر است که سه تن از چهار كانديداها (موسوی، کروبی و رضایی) برنامه ي خود را درباره ي مسائل زنان بيان كردند و در مناظره میان همگرایی و نمایندگان کاندیداها تنها نمایندگان دو کاندیدا (موسوی و کروبی) حضور یافتند.
گفتنی است که دو كانديدا (موسوی و کروبی) فقط از اجرای اصول معطل مانده ي قانون اساسي ياد كرده و الحاق به کنوانسیون را با حق تحفظ در مواردی که مغایر اصول شرع و قانون نباشد وعده می دهند.

دور اول مناظره

ن .ه. زنان : بیانیه موسوی نیز با هوشیاری از اعلام موضع در مورد تبعیض های آن دوره سکوت پیشه کرده است. اگر قرار بود در اين بيانيه ها به مسئله زنان نگاه منصفانه ای بشود باید قید می شد كه چطور در هفته ي اول بعد از انقلاب دادگاه خانواده حذف شد، مسئله ي سنگسار به ميان آمد، حجاب اجباري شد، زنان قاضي و نخبگان دانشگاهی و معلمین و کارمندان به دليل فضاي سياسي و ايدئولوژيك از كار كنار رفتند و اصولن در مورد نقص حقوق شهروندی از نظر تاریخی موضع گیری می کرد و تنها به بخش موفقیت انقلاب در برابر متحجران بسنده نمی کرد.
با اینکه بیانیه های مختلف آقای کروبی مرتب بر رعایت حقوق شهروندی تاکید کرده است اما روایتی که از تاثیرانقلاب بر زنان دارد منحصر به متحجران است.

ن . موسوی : مهمترين صحبت وي درباره ي زنان در نهم خرداد مطرح شد كه ذيل 5 هدف و 47 گزاره بود و و اولین هدف حذف كليه ي قوانين تبعيض آميز عليه زنان از طريق لايحه بود.
اگر رئیس جمهور هم بدون قید و شرط بخواهد در این مرحله کنوانسیون تصویب شود امکان عملی اش نیست. فرض کنید الان یک خانمی کاندیدا باشد و اعلام کند که کنوانسیون را بدون حق شرط به تصویب می رسانم، اما کنوانسیون از این مرحله گذشته و عبور کرده و امكان بازگشت یک موضوعی که در دستور مجمع هست، در دستور کار دولت به لحاظ سیر قانونی نیست بنابراین تقاضا کارشناسی نیست. در عین حال آقای مهندس موسوی هم نظرشان این است که پیگیری بکنند کنوانسیون را با رعايت مقتضيات مذهبي و ملي.

ن . کروبی : در بيانيه آقاي كروبي رسيدگي به اصول معطل مانده قانون اساسي هم تاكيد شده است .
به عنوان يك كشور اسلامي با حق شرط به كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان مي پيوندیم. ائتلاف اسلامي زنان نيز چند بيانيه داشتند و نمي توان انتظار داشت يك كانديدا فقط مطالبات يك گروه را مورد توجه قرار دهد. برنامه هايي كه رييس جمهور در پيش مي گيرد، بايد از كانال شوراي نگهبان عبور كند. پس بايد خواسته هاي عملي و در حد اختيارات رييس جمهور داشته باشيم. ما مي خواهيم برنامه هايي را مطرح كنيم كه قادر به اجرا كردنش باشيم و مطالبات نيز بايد متناسب با شرايط مطرح شود.

ن . ه . زنان : در مورد محدودیت اختیارات رئیس جمهور پاسخ های نمایندگان موسوی و کروبی را به چالش کشیده و می گوید : "احمدي نژاد نشان داد كه رييس جمهور مي تواند تغييرات ساختاري - البته واپسگرایانه ای - انجام دهد. چرا مي گوييد رييس جمهور نمي تواند ساختار را تغيير دهد؟ چطور احمدي نژاد توانست گفتار بنيادگرايانه اش را حتا تا قوه ي قضاييه و مجلس هم پيش ببرد؟ مگر مواد 23 و 25 که در مورد چند همسری و صیغه است را رييس جمهور در لايحه خانواده نگنجاند و برخی مجلسی ها از آن دفاع نکردند و نمی کنند؟! مگر قاضی هایی که استقلال رای داشتند در دوره احمدی نژاد احکام ده ها سنگسار و اعدام زیر هیجده سال را صادر نکردند در حالی که می دانیم قوه قضاییه ربطی به دولت ندارد؟! مگرفضای امنیتی و گشت های کوچه و خبایان و این بگير و ببندها در دوره ي احمدي نژاد و بر اثر توسعه گفتمار او نیست؟!"

دور دوم مناظره

ن . ه . زنان : اصلاحات ساختاری جنسیتی بر دو محور اساسي برابري و حق مشارکت مدنی است و تحقق این دو محور نیاز به تغييرات اساسي دارد.
برابری : در دو بیانیه با لفظ برابري به شكل تابو برخورد شده و از عدالت، که پایه گفتار جنسيتي جمهوری اسلامي است استفاده شده و رفع تبعیض از زنان منوط به رعایت عدالت شده که هر دولتی در طول این سی سال آن را یک نوعی معنا می کند. بدین ترتیب عدالت و رفع تبعیض جنسیتی نوعی مفاهیم نسبی و قابل تفسیر بوده و نمی توانند تامین کننده برابری برای زنان باشند. قوه مجریه با خود فرهنگ و گفتاري به فضاي سیاسی- اجتماعي مي آورد كه بر سایر دستگاه ها و فرهنگ عمومی تاثیر گزار است و بنابراین یک رئیس جمهور پیشرو نباید در تغییر ساختارهای جنسیتی دست خود را ببندد.


حق مشارکت مدنی : نكته ي مغفول مانده ي ديگر در بيانيه ها نحوه مشاركت است. آيا من با اين حجابم مي توانم در مجموعه دولت مديركل بشوم؟ اين که دیگر ربطی به شورای نگهبان ندارد و از اختيارات رييس جمهور است؟! اگر چنین اتفاقی بیفتد يعني در برنامه های جنسیتی اصلاحات ساختاري صورت گرفته است. مشکل اینجاست که اگر بندهای جنسیتی قانون اساسی اصلاح نشود، تحقق وعده هایی كه در بيانيه ها مطرح شده، با سيكل بسته ای مواجه می شود که یک سر آن قانون اساسی است و سر انجام به موضوعاتی مانند رعایت موازین اسلامی که تفسیر سلیقه ای از آن می شود بر خورد خواهد کرد و تنها عده ای از دسترسی به مشارکت بهره می برند که در چارچوب موازین اسلامی مورد نظر آقایان عمل کنند. همگرايي توجه دارد كه آقاي كروبي بحث سهميه بندي براي مديريت هاي مياني را در برنامه ي خود گنجانده است و برنامه ي آقاي موسوي هم به نوعی به تبعيض مثبت توجه دارد؛ اما اجرای این برنامه ها بدون توجه به دسترسي برابر شهروندان زن به مشارکت سیاسی ميسر نيست.

ن . موسوی : اين كه ايشان با اين حجاب مديركل بشود، اصلاح ساختاري نيست، رفتاري است. منظورتان از اصلاح ساختاري چيست؟

شهلا لاهيجي از ميان حاضران : اصلاح ساختاري يعني شايسته سالاري بر مبناي توانمندي، نه به عنوان خودي و غير خودي. يعني كسي كه پوششش مثل شما نيست و از شما توانمندتر است، بر سر كار بيايد.

ن . ه .زنان : منظور عوض شدن سيستم حكومتي نيست، ما مي گوييم چارچوب جمهوريت رعايت شود. اصلاحاتي كه ما را به مشاركت مدني، حقوق شهروندي برابر و برداشتن خودي و غيرخودي مي رساند، چقدر در برنامه هايتان هست؟ چارچوب برنامه ريزي شما چقدر به بحث برابري مشرف است؟

ن . موسوی : برنامه هاي موسوي با نگاه تغيير رويكرد به موضوع زنان، جايگاه زنان و نگرش به زنان است. در صورت رييس جمهور شدن موسوي، بناست كه دفتري با عنوان دفتر ايجاد فرصت هاي برابر ايجاد شود. كلمه ي برابري براي ما تابو نيست، اما ديديد كه در دوران اصلاحات حتا عبارت "عدالت جنسيتي" را نيز تاب نياوردند و از برنامه چهارم توسعه حذف كردند. ما به نگرش امام پايبند هستيم كه مي گويد تساوي من جميع جهات براي زنان نيست. خداوند زن و مرد را از دو جنس آفريده است و اگر از هر جهت مساوي بودند، لزومي نداشت از دو جنس آفريده شوند. اما اين تفاوت ها نبايد منشا تبعيض باشد. يعني كسي نبايد به جهت زن بودن از امكانات، پيشرفت ها، فرصت هاي مديريتي، خروج از كشور و ... محروم شود.

ن . کروبی : با تغيير نگرش رييس جمهور مي شود شاهد تغيير خيلي از سياستها باشيم و ادبيات و تغيير گفتمان بر قواي ديگر تاثيرگذار باشد. ما اصلاح در چارچوب قانون را در نظر داريم و البته با تغيير گفتمان رييس جمهور خيلي تحولات مي تواند در حيطه ي زنان اتفاق بيفتد. مثلا آقاي كروبي مي گويد اگر من رييس جمهور شوم، گشت ارشاد خود به خود حذف مي شود. جداسازي جنسيتي برداشته مي شود .يك وقت ما بحث تبعيض بين زن و مرد داريم و يك وقت بحث تبعيض بين زنان است. من معتقدم بحث خودی و غیر خودی نبايد باشد و اگر من سمت بگيرم، قطعا شما را مديركل خواهم كرد.

ن .ه . زنان : حتی اگر شما بخواهید حراست اجازه نمی دهد.

ن . کروبی : اكنون حراست هاي موجود خود را با ادبيات احمدي نژادي تطبيق داده اند و اگر كروبي رييس جمهور شود، با ادبيات او تطبيق خواهند داد. اكنون دو سال است كه پاسخ گزينش من حتی با اين پوشش از حراست دانشگاه نيامده است. يعني آنها تنها با پوشش مشكل ندارند. اگر من هم جاي شما بودم خود را در موضع نقد قرار مي دادم، اما آيا هيچ نكته ي مثبتي در بيانيه ها نيست؟ با اين وصف این شما هستید که داريد رويكرد خودي و غيرخودي را شروع مي كنيد. ما هر چه دست به سوي شما دراز مي كنيم كه نظراتتان را بدهيد تا ما در برنامه ها لحاظ كنيم، شما پاسخي نمي دهيد.



دوره سوم مناظره

دوره سوم مناظره با طرح سئوال از سوی حاضرین خطاب به نمایندگان موسوی و کروبی ادامه یافت.


س : از سوي اعضاي ستاد كروبي اين شعار مطرح مي شود: "حجاب اختياري، حق زن ايراني"، آيا اين برنامه ي آقاي كروبي ست يا عوامفريبي؟
ن . کروبی : طرح بحث حجاب اختياري از سوي طرفداران، به معني موضع كروبي نيست. هرچند من معتقدم حجاب بايد شخصي و اختياري باشد. اگراجبار باشد، نتيجه اش همين مي شود كه در خيابان ها مي بينيم. البته فكر نمي كنم كه كروبي بخواهد حجاب را اختياري كند و اگر بخواهد هم، شوراي نگهبان نمي گذارد.

س: صحبت هايي كه خانم رهنورد درباره ي مسائل زنان كرده است خوب و اميدوار كننده است، اما اينها تنها نظرات همسر كانديداست و كافي نيست. چرا آقاي موسوي نظرات خود را روشن بيان نمي كند؟
ن . موسوی : سكوت موسوي به معناي قبول مواضع همسرش است هر چند که خود او هم در مورد زنان بارها سخنرانی داشته است.

س : من به خاطر نوع پوشش و اعتقادم از ادامه تحصیل در رشته دکترا محروم شده ام، چرا؟ و شما چه واکنشی در مقابل چنین اتفاقاتی دارید؟
مستقیما پاسخی داده نشد. شاید بتوان پاسخ را در گفته های نمایندگان کاندیداها یافت.

س: وقتي مي گوييد شايسته سالاري مهم است، آيا گزينش هاي عقيدتي در صورت انتخاب شدن اين كانديداها برداشته خواهد شد؟
مستقیما پاسخی داده نشد. شاید بتوان پاسخ را در گفته های نمایندگان کاندیداها یافت.

س: بازي كردن با واژه هاي "عدالت، مساوات و برابري" دور باطل است. خانم شجاعي روشن بگوييد عدالت در چارچوب تفاوت هاي زن و مرد، يعني چه؟ و خانم كديور بالاخره نگفتيد آيا واژه ي "برابري" براي شما تابو است؟

ن . موسوی: براي رشد و كمال زن و مرد حدي قائل نيستيم و هر كدام در حد توان و استعدادشان مي توانند پيشرفت كنند. بخشي از موضوعات زنان نظري است و بايد با افراد خاص در شرايط خاص مورد بررسي قرار گيرد. موضوع زنان اتفاقا 30 سال نيست كه مورد توجه مراكز تحقيقاتي است. بلكه در سالهاي اخير مورد توجه قرار گرفته است. اگر نقش دولت را در اشتغال زنان هيچ مي انگاريد، چرا در چهار سال گذشته سه درصد كاهش داشته است و نرخ بيكاري زنان دو برابر شده است؟

ن . کروبی: برابري تابو نيست، اما اگر پذيرفتيم، بايد برابري كامل باشد. يعني زنان ديگر مهريه و نفقه و اينها را نخواهند.

در اين هنگام حاضران با تاييد حرف وي، شروع به دست زدن كردند. ن . کروبی : اما همه خانم ها اين را كاملا قبول ندارند و بر خلاف شما فكر مي كنند.

شهلا لاهيجي : تلويزيون را به ما بدهند، موضوع براي همه ي زنان روشن مي شود.

س: گروهي از حاميان موسوي شعار "با موسوي بي روسري" مي دهند. آيا اين موضع آقاي موسوي است؟
مستقیما پاسخی داده نشد. شاید بتوان پاسخ را در گفته های نمایندگان کاندیداها یافت.

س: خانم شجاعي، اينكه يك زن نمي تواند آزادي انتخاب پوشش داشته باشد، برابري ست؟ مساوات است؟ يا عدالت؟

ن . موسوی : حجاب اصلن نه برابری است و نه عدالت. این که حجاب برای زنان قرار داده شده یک مقررات داخلی است اما در منشور جایگاه زن که شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده است، اعلام شده که حجاب حق است و خیلی منت بر زنان گذاشته اند که زنان حق ...و در این منشور خیلی بازی با کلمات شده است. اما این حق نیست من می خواهم عرض کنم که حجاب یک تکلیفی است، مسئولیتی است که قانون و مقررات جاری کشور بر اساس قاعده اکثریت و اصل دمکراسی برای زنان قرار داده است. حالا آیا این درست هست یا نه من در جای دیگری نظراتم را دادم .این که آیا اگر یک امر واجب را الزام بکنیم این صحیح است؟! یا بگذاریم که جامعه خودش انتخاب کند. آیا اسلامی بودن جامعه ما به این است که سر زنان پوشش داشته باشد، اگر فساد باشد، اگر دروغ باشد، اگر مقامات بالای کشور در رسانه ملی تهمت بزنند، هتاکی کنند، دروغ بگویند، آمار غلط بگویند، مفاسد سیاسی اشکال ندارد؟! ما فقط به صرف ظاهر بخواهیم به اسلامی بودن خودمان تاکید بکنیم. اینها مسائلی قابل بحث است و من در جای خودش نظراتم را گفتم. اما به طور خلاصه این مقوله نه برابری است و نه عدالت.

س : من يك زن كرد سني هستم. يعني سه اقليت در يكجا. و اين يعني نهايت اقليت قلمداد شدن در اين جامعه. برنامه ي شما درباره ي اقليت ها چيست؟ آيا آنها در برنامه هاي شما هم نمي توانند به مقامات بالا برسند؟

ن . کروبی : آموزش، رسانه، توزيع عادلانه ي قدرت، و حكمراني محلي حق اقليت هاي ماست. من كردها را بزرگترين قوم ايراني مي دانم و در واقع آنها اقليت نيستند.




*************

نتیجه گیری شخصی

از دید یک فعال حقوق زنان هیچکدام از کاندیداها شایسته برگزیدن نیستند

برنـده منـاظـره کروبـی بود یا احمـدی نژاد؟


در این مناظره احمدی نژاد با اعتماد به نفس بیشتری برای مغلوب کردن حریف آمده بود. اعتماد به نفسی که از چند نقطه تاریک در سابقه کروبی شکل گرفته بود و با مانور بر سر آنها از همه سوتی های چهار ساله خود جا خالی میداد!

او با پافشاری بر گرفتن 300 میلیون تومان از جزایری و خانه چند صد متری بالای شهر کروبی سعی نمود خود را از دادن وام 40 میلیارد تومانی به محصولی، قصد بخشش 700 میلیارد تومان به شخصی دیگر و گم شدن میلیاردها تومان ( که برخلاف ادعای احمدی نژاد که آن را در جمع اشتباهی دلار و تومان ذکر کرده بود ، دیروز دیوان محاسبات کشور تکلیف آن را هنوز نامعلوم اعلام کرد) ، تخلف و اختلاس در شهرداری اردبیل را بی پاسخ گذاشته و با لبخندهای حسای شده اول و آخر ده دقیقه وقت صحبت کردنش و تکرار دو نکته مذکور از کروبی سعی داشت خود را تبرئه کند.

آنچه در طول این مناظره مرتبا از سوی احمدی نژاد دنبال میشد، ارائه نمودارهای آمار به دور از واقعیت بود! گویی آقای احمدی نژاد سعی دارند آنچه مردم بلحاظ فشار مالی را در زندگی خود لمس نموده اند را با ارائه چنین آمار ساختگی تحت الشعاع قرار داده و به ملت تلقین کند که این چهار سال در بهترین شرایط بوده اند و خود بی خبرند!

حرفهای دیگری هم در این مناظره رد و بدل شد. اتهامی دیگری که از سوی احمدی نژاد به سوی کروبی روانه شد و او بی پلسخ گذاشت، درست کردن زندان در بنیاد شهید توسط وی بود و بنده در این مورد تابحال نشنیده بودم و باید دید که این موضوع را کسی در این چند روز باقی مانده از کروبی خواهد پرسید و آیا وی حاضر به پاسخگویی و شفاف سازی در این مورد می شود؟

و اما در مورد نکات و انتقادهای بجایی که کروبی در مورد سیاست خارجی دولت نهم و همچنین وهم و خیالپردازی و دروغ گویی های احمدی نژاد ذکر کرد، عین واقعیات تلخی بودند که متاسفانه بازهم احمدی نژاد آنها را به حاشیه کشاند و باز هم دروغ های خود از جمله انکار وجود دانشجویان ستاره دار و ... را همچنان ادامه داد.

بهم خودن روابط با دنیا و چسبیدن به حیاط خلوت امریکای لاتین ، سبک کردن شان ملت ایران در عرصه بین الملل، نوشتن تبریکی که بی جواب ماند از سوی اوباما، نشستن زیر نام جعلی خلیج ع.ر.ب.ی و میدان دادن به کشورهای عربی برای زیرپا گذاشتن حق ایرانیان اشکالاتی در سیاست خارجی احمدی نژاد بوده که کروبی بحق در این موارد ، حرف ملت را زد.

دیگر جمله کروبی که واقعا به دل نشست نام بردن از زهرا بنی یعقوب بود که قربانی دستگاه امنیتی و ظالمانه شد : « فکر کردم می خواستید از زهرا بنی یعقوب بگویید اما گفتید زهرا رهنورد...»

اما در هر صورت کارشناسان و اطرافیان احمدی نژاد به او فهمانده بودند که عرصه مبارزه با کروبی با عرصه مبارزه با موسوی تفاوت هایی دارد. تنها کافیست که در اول و آخر ده دقیقه صحبت هایش با لبخندی که آرامش حتی ساختگی و ظاهری اش را نشان بدهد ، روی دو سه نکته از کروبی مانور بدهد و اصلا نیازی نیست که حرفهای کروبی را جدی بگیرد. برای سرگرم کردن ملت هم چندتا نقاشی بدستش داده بودند تا آمار جعلی را به خورد شان بدهد.


آنچه از مقایسه این مناظره با مناظره اش با موسوی میتوان نتیجه گرفت اینست که:

اعتماد به نفس نسبی احمدی نژاد در برابر کروبی نسبت به رویارویی با موسوی که رفتار و وحرکات نامتعارف و عصبی اش نشان از ضعف و ناتوانی اش در برابر موسوی داشت.

در برابر کروبی نوک پیکان حمله را بر دو سه نکته (که در بالا دکر کردم) از خودِ کروبی گرفته بود، اما در مورد موسوی چون نقطه تاریک یا مبهم و فساد مالی از وی در دست نداشت سر پیکان را بسوی حامیان وی گرفته بود و حتی از آنجا که کنترل اعصاب از کف داده بود به همه نظام حمله کرد!

در برابر موسوی در مورد اقتصاد سکوت و در برابر کروبی اقتصاد دان حاذقی شد که تا به امروز کشف نشده باقی مانده بود...


پ.ن:

آقای احمدی‌نژاد خودتان اصرار کردید:
ماجرای تسهیلات ویژه برای تحصیل خواهر رئیس‌جمهور در دوره دکتری پیام‌نور


این هم نظر یک وبلاگ : نتیجه بازی احمدی نژاد – کروبی 17-8 به نفع کروبی