از تجربیات اینروزهای من (2)


(اوقات بیکاری میرم مطب یکی از استادامون که بیشتر بیمارانش از خارج از فیلیپین میان. بگذریم که این 8 صبح رفتن داره منصرفم میکنه از رفتن) .... حالا بخونید این داستان رو


اول فکر کردم اونم مثه دوستش نیوزیلندیه! وقتی ازم پرسید کجایی هستی گفتم ایرانی با ذوق پرید بغلم کرد و گفت من امریکایی ام! ایران هم زندگی کردم. شروع کرد به تمجید زیاد از زیبایی های ایران و خوبی ایرانیا و بلغور کردن دست و پا شکسته فارسی. کلی هم آه و ناله که آرزوی سفر دوباره به ایران رو داره.میگفت همیشه سرچ میکنم و می بینم ایران بعد از انقلاب چقدر بازهم زیبا و زیباتر شده. شهرهای زیبا و تمیز. اینجا واست سخت میگذره نه! درکت میکنم از یه کشور آنچنانی اومدی اینجا. اشکال نداره اینم تجربه ای بوده که داره تموم میشه و برمیگردی به اون کشور رویایی ...
 
حالا این وسط فکرشو بکن یه فیلیینی برگشته میگه شما تو ایران سینما دارید؟؟؟ فقط طوری نگاش کردم که نمیـــــــــــــشه بگم چطوری! همینو بگم خیلی بدتر از چارتا چک و لگد

0 نظرات: