آیا خواسته های جنبش زنان سیاسی است

مصاحبه ام با نشریه دانشجویی «گفتگو» درباره ماهیت خواسته جنبش زنان.

goftogu1-2

نسخه اینترنی منتشر شده در سایت «کانون زنان ایرانی»*
 
  در ابتدا باید پرسید بھتر است شما را فعال سیاسی نامید یا فعال حوزه زنان؟
اجازه بدهید اینطور به این قضیه نگاه کنیم که لزوما فعال حوزه زنان بودن نمیتواند مانعی برای ورود به عرصه سیاسی باشد. همانگونه که ما پیش از انتخابات حول مطالبه محوری با ائتلاف موسوم به «همگرایی بخشی از جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» وارد این عرصه شدیم .ما زنان تا پیش از این از فضای مردانه سیاست کنار زده می شدیم و یا خودمان کنار می رفتیم. و این نوعی القای جنس دوم بودن را در پی داشت که بایستی با آن مبارزه کرد تا این دیدگاه از بین برود.
می توانم اینگونه بگویم که من «فعال حوزه زنان» ایی هستم که همگام با جامعه ، تحولات را پیگیری و همراهی می کنم و همچنان جایگاه خودم را بعنوان یک فعال زن در این میان حفظ می کنم تا وجودم را به دنیای سیاستی که سعی شده مردانه تعریف شود اثبات کنم و گوش به زنگ باشم تا در زمان مناسب خواسته های زنانه ام را در فضای سیاسی دنبال کنم.
پیش از این تصور خیلی ها از جمله خود من این بود که خواسته های ما در جنبش زنان، سیاسی نیست و کاملا اجتماعی است پس ما کاری به سیاست نداریم. اما کم کم به این نتیجه رسیدم که همین نگاه باعث شده است که در مواقع لازم نادیده گرفته شویم و حقوق زنانه مان را بیشتر از قبل از دست بدهیم و عقب زده شویم.
 
  پس مي توان شما را فعال حوزه زنانی نامید که ابایي از سیاسي شدن ندارید؟
ابا داشتن به چه معنا؟ اینکه ھزینه بیشتری بپردازیم یا اینکه فکر میکنید با ورود فعالان زن به سیاست ممکن است با دلبستگی های سیاسی استقلال شان خدشه دار شود؟
 
  بعضي فعالین حوزه ھای خاص از جمله حقوق زنان ، حقوق بشر و ... معمولا از داشتن اسم فعال سیاسی اجتناب می کنند و سعي دارند حوزه خودشان را صرفا مدنی نشان بدهند، اما شما این طور نیستید. آیا فعالیت جنبش زنان را صرفا جنبشی مدنی میدانید یا سیاسی ؟( البته نه به صورت صرف)؟
بینید، باید دقت داشت که بطنِ خواسته و هدف ما سیاسی نیست. هرکدام از این عناوین که اشاره کردید تعریف خاص خودش را دارد. اما آیا همگام با جامعه تحولات را پیگیری و همراهی کردن و حفظ موقعیت در این تحولات برای از دست ندادن بیشتر حقوق مان را میتوان برابر با فعال سیاسی بودن دانست؟
ضمن اینکه باید متوجه باشیم امروز وجود شرایط حاد و وضعیت خاص سیاسی به وجود آمده اجازه نمی دهد که ما تنها در حوزه جنسیتی و در واقع با جدایی طلبی جنسیتی پیش برویم . بنابراین ملزم هستیم به نفع زنان و در اصل به نفع کل جامعه و کشورمان ایفای نقش کنیم و در این راستا فرصت ها را برای مطالبه حقوق مان بشناسیم و استفاده کنیم.
من همیشه دو عامل عمده در عدم موفقیت زنان در دوران پس از انقلاب را یکی عدم آگاهی لازم و بیشتر از آن عدم توانایی در ترویج این آگاهی در لایه های مختلف جامعه می دانم و دیگر اینکه فعالان زن نتوانستند در آن دوران بخوبی در موقعیت سیاسی که قرار گرفته بودند استقلال شان را حفظ کنند.
که ما امروز هم به «آگاهی جنسیتی لازم»رسیده ایم و هم در آموزش جامعه نسبت به قبل موفق تر هستیم ضمن اینکه دلبستگی سیاسی نمی تواند جایگزین خواسته اول مان یعنی «برابری جنسیتی» شود و تغییر معادلات قدرت را به منظور تحصیل هرچه بیشتر حقوق زنان دنبال میکنیم نه اهداف سیاسی
 
  لطفا در باره وضعیت جنبش زنان در چند سال اخیر، دستاوردها و موانع پیش رو توضیح دهید
خیلی نمیخواهم به گذشته بپردازم و ترجیح میدهم که بیشتر در مورد حال صحبت کنم. در فاصله پس از انقلاب خصوصا در دهه شصت بنابر فضای حاکم جنبش زنان نیز حالتی منفعلانه (البته به ظاهر) به خود گرفته بود. تا اینکه در دوران اصلاحات از این حالت فاصله گرفت و از شکل جلسات محفلی و خانگی به بیرون راه پیدا کرد.
متاسفانه با شروع دولت نهم شکل تازه ای از برخوردها با جنبش زنان شروع شد که همچنان هم ادامه دارد و شدت بیشتری پیدا کرده است. علاوه بر بازداشت، تهدید و تعقیب، تلاش های مصرانه دولت برای منزوی کردن زنان قابل ذکر است که البته به موازات آن زنان هم قدرت عمل بیشتری در ابراز خواسته شان نشان دادند و علیرغم همه محدودیت و مشکلات، دستاوردهای زیادی داشتند.به عنوان مثال پافشاری دولت در تصویب لایحه حمایت از خانواده که در واقع برخی از آن به درستی با عنوان «حمایت از فروپاشی خانواده» یاد میکنند و بحث های سهمیه بندی و جداسازی جنسیتی در دانشگاه ها و حتی کتاب های درسی و .. بخشی از این تلاش های دولت برای به عقب بازگرداندن زنان بود که کماکان ادامه دارد
نمونه دیگر همین قوانین چند همسری و صیغه است که حتی از جایگاه عرفی نیز برخودار نیست اما برای ترویج آن اقدامات متعددی در چندسال اخیر انجام شد. از ساخت سریال های تلویزیونی گرفته تا بخش نامه و آیین نامه های دولتی که تصویر غلطی ازاین مقوله را ارائه می دهد.
در مورد دستاوردها باید بگویم به واسطه ی فشار و در مقابل، مقاومت جنبش زنان، بخشی از جامعه تبدیل به ظرفیت بالاقوه ای برای فعالیت در این حوزه شد و از طرفی دیگر همین فشارهای امنیتی با وجود مشکل آفرینی، خود مسبب عمومی تر شدن مطالبات زنان شد. به طور مثال تا پیش از دستگیری فعالان جنبش زنان و مطرح شدن این فشارها جامعه شاید چندان آشنایی با این جنبش نداشت.
جنبش در ضرورت های زمانی حرکت هایی را شکل داده که بنا بر ماهیت کار مقطعی بوده و یا مداوم. می توانم یکی از بهترین دستاوردهای مداوم این جنبش را پپدایش «کمپین یک میلیون امضا برای رفع قوانین تبعیض آمیز بین زن و مرد» ذکر کنم که در آگاهی بخشی و اطلاع رسانی به جامعه عالی عمل کرد و میکند. مطالبات این کمپین برآمده از بطن خود جامعه بود نه تزریق شده توسط فعالین جنبش زنان . به همین علت توانست بسرعت در جامعه جای خودش را باز کند و عهده دار بخش عظیمی از همین آگاهی رسانی عمومی باشد و البته بدنیال آن قوانینی نه بصورت کامل اما نسبتا اصلاح شدند از جمله قانون ارث، دیه، حضانت
و یا «همگرایی بخشی از جنبش زنان برای طرح مطالبات شان از کاندیداهای ریاست جمهوری» خود نمونه ای دیگر از دستاوردهای جنبش زنان در تمرین دموکراسی محسوب می شود که در یک مقطع از زمان صورت گرفت. در مورد این همگرایی روی دو مشخصه اساسی اش تاکید میکنم که به جرات میتوانم بگویم در تاریخ حرکتها و جنبش های ایران کم نظیر و یا حتی بی نظیر بود. اول مطرح کردن بحث مطالبه محوری و دوم قرار دادن فعالان زن با هر سلیقه ، عقیده و باور حتی مخالف یکدیگر
 
  در زمان تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای اصلا ح طلب بر موضوع حقوق زنان تکیه خاصی داشتند تا جایی که کروبی ؛ جمیله کدیور را به عنوان اولین وزیر زن انتخاب کرد؛ و یا از طرفی بعد از انتخابات احمدی نژاد سه وزیر زن معرفی کرد. این انتخاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
تجربه نشان داده است که تبلیغات برای ارزیابی عملکرد کاندیدا خصوصا وقتی از دور خارج شده باشد خیلی قابل استناد، نیست . به عبارت دیگر در حال حاضر نمی توان با قطعیت گفت که وعده های انتخاباتی آقای کروبی تا چه حد می توانست پس از انتخاب شدن ایشان عملی باشد و اساسا چنین اظهارنظری منطقی نیست
اما لازم است در مورد همین مثالی که زدید توضیح بدهم که انتخاب وزیر زن نمی تواند به تنهایی به معنای حرکت دولت در جهت احقاق حقوق زنان باشد. دقت کنید وقتی در جامعه ما هنوز زن طبق قوانین یک انسان کامل محسوب نمیشود، آیا انتخاب وزیر زن میتواند راهکار مناسبی برای برقراری برابری جنسیتی باشد؟ دولت از یک طرف با افزودن موادی به لایحه پیشنهادی قوه قضاییه بر ظلم و تبعیض علیه زن اصرار می ورزد و از طرف دیگر از زنانی که هیچگونه سابقه فعالیت و حتی یک سخنرانی در دفاع از حقوق زن و برابری جنسیتی ندارد را در کابینه خود به کار میگیرد. آیا این عمل متناقض جز توهین آشکار به فهم عمومی جامعه و عوام فریبی پیام دیگری دارد؟
ما در همگرایی جنبش زنان دو خواسته محوری پیوستن ایران به «کنوانسیون رفع همه گونه تبعیض علیه زنان» و بازنگری و اصلاح اصول 19، 20، 21 و 115 قانون اساسی به منظور گنجاندن برابری و عدالت جنسیتی را در فضای انتخابات مطرح کردیم. در این میان همه کاندیدا ها جز رییس کنونی دولت دهم یعنی آقای احمدی نژاد برنامه ي خود را درباره ي مسائل زنان بيان كردند و در مناظره نهایی میان نمایندگان همگرایی و نمایندگان کاندیداها تنها نمایندگان دو کاندیدا (آقایان موسوی و کروبی) در جلسه حضور داشتند که این دو کاندیدا هم اجرای اصول معطل مانده ي قانون اساسي و نیز الحاق به کنوانسیون را با حق تحفظ در مواردی که مغایر اصول شرع و قانون نباشد را وعده دادند. با این توضیحات میتوانم بگویم تنها کاندیدایی که ذره ای دغدغه زنان را نداشت ، آقای احمدی نژاد بودند که با داشتن وزیر زن مدعی برابری خواهی شد و فشار بر زنان را در کنار تشدید کرد
البته دولت دهم همچنان این رویکرد منتاقض را ادامه می دهد. به طوریکه به عضویت «کمیسیون موقعیت زنان» درآمده در حالیکه علیرغم تقاضاها و تلاشهای مدافعان برابری «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زن» را امضا نمیک ند و در زمینه رعایت حقوق زنان به جامعه بین المللی متعهد نمی شود. این دولت تا جایي که توانسته با مفاد سند پکن مخالفت کرده و حاضر نشده هيچ نوع پاسخگویی به تعهدات خود در اجرای این سند داشته باشد اما عضو این کمیسیون شده است.
امیدوار بودم که ایران بصورت مشروط به عضویت این کمیسیون دربیاید. به عبارتی دیگر معتقد بودم اکنون که ایران علیرغم شیوه همیشگی اش که نهادهای بین المللی را بی ارزش می دانست یا حداقل این چنین وانمود می کرد، خواهان عضویت در یک نهاد بین المللی شده پس ما نیز خواهان این عضویت اما مشروط بر پایبندی ایران به پیمان های بین المللی حقوق برابر، بویژه به برنامه عمل کنفرانس پکن و پیوستن به «کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان» باشیم که متاسفانه این هم نشد.
البته این تصمیم جمعی نبود و بنده تنها نظر شخصی ام را عرض کردم و بسیاری از فعالان به دلایلی در گام نخست کلا به عضویت ایران در این کمیسیون معترض بودند. اما درنهایت همه ما با هر هدفی اکنون در مسیر مشترک پیش می رویم یعنی تلاش برای حضور ایران در یک کمیسیون نظارتی و ارائه اسناد عملکرد دولت به موازات گزارشهایش در این کمیسیون.
 

  * نسخه اینترنتی این مصاحبه با اندکی تغییر منتشر شده است.

2 نظرات:

سمیرا گفت...

سلام خانم موسوی
از خواندن این مصاحبه استفاده کردم. اما یک سئوال دارم.آیا این نظرات همه فعالان جنبش زنان است یا نظر شخصی شما؟

سمانه موسوی گفت...

سمیرا جان

طبیعتا در جنبش زنان هم همچون دیگر جنبش ها اختلاف نظر وجود دارد.

در مواردی که لازم بوده اشاره کرده ام که نظر شخصی است.

ممنونم از توجه تان